کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 2 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

کیان در آتلیه خاله زهرا

سلااااااااااااااام الان که دو تا مطلب پشت سر هم نوشتم دیگه میدونم که خدا رو شکر حالتون خوبه. شما هم میدونین که حال ما خوبه بریم سراغ اصل مطلب: این روزا مامان پریبا یه کم سرش شلوغه واسه همین صبحا که من میرم دانشگاه کیان میره پیش خاله اش. فقط خدا میدونه که این دوتا چقدر با هم کیف میکنن و بهشون خوش میگذره. کیان بی هیچ اعتراضی از دست زهرا شیر و میوه و غذا میخوره. باهاش بازی میکنه. بی نهایت بوسش میکنه . و جایی که زهرا هست محاله بغلِ کسی دیگه بره. وقتی هم که قراره چندتایی سوار ماشین بشیم میگن زهرا و کیان برن جلو. چون کیان در حضور زهرا منو اصلا نمیبینه. خلاصه کیان با لب خندون میره خونه خاله اش، با چشم گریون از خاله اش ...
22 تير 1393

یه گردش زنونه

سلاااااااااااااااااااااام و صد سلااااااااااااام به روی ماهتون خوووووووووبین؟ ما هم خوبیم خدا رو شکر. به شدت درگیر و تو بدو بدو هستم این روزا. ولی این دلیل نمیشه که عادت پارک رفتنمون رو ترک کنیم. هر طوری که باشه حتی اگه 7 عصر برسم خونه و از شدت تشنگی لَه لَه بزنم بازم کیانو میبرم پارک. عصر پنج شنبه تصمیم داشتیم بریم باغ وحش. ولی چون زخم پیشونی کیان کاملا خوب نشده بود و خبرای زیادی از آلوده بودن باغ وحشای کشور به گوشمون میرسید این قرار رو کنسل کردیم و با مامان پریبا و زهرا و زندایی شیما رفتیم به پارک و گردش. کیان از کل پارک به پله های سرسره قانعه کلا. ما خونه باشیم،پارک باشیم،خیابون باشیم..... برا کیان فرقی نمیکنه. ک...
22 تير 1393

یه پست طولانی بعد از یک غیبت نسبتا طولانی

سلااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماه همه تون خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟ نماز روزه هاتون قبول دوستای گلم. ما هم خوبیم خدا رو شکر. دوباره مجبور شدم با کودک کوچولوی خودم راهی ارومیه بشم. بذارین همین اول کاری بگم که امروز همچین حالم اونطور که باید خوب نیست. فشار کاریم خیلی زیاد شده. انگاری هر چی که به آخر کار نزدیک میشه به جای اینکه احساس سبکی بکنی دل نگرونیا و استرسات بیشتر میشه. استادم تاکید کرده که در یکسال آینده از ارومیه جُم نخورم. گفت میری تو آزمایشگاه و شب و روز کار میکنی. حالا من نهایتا ده روز دیگه تو ارومیه بتونم دووم بیارم. باید برم برسم به زندگیم..... این دفعه که میومدم ارومیه یه تصمیم سخت گرفتم و عملیش کردم. م...
16 تير 1393

پارک بانوان

سلاااااااااااااااااااااااااام و صد تا سلااااااااااااااااااام به روی ماهتون خوبین که انشالله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما هم خوبیم خدا رو شکر. من و کیان عصرا با هم میریم پارک. رفسنجان پارک زیاد داره ولی من ترجیح میدادم با کیان برم پارک بانوان تا بتونم راحت باهاش بازی کنم بدون اینکه نگران حضور آقایان در اطرافمون باشیم. (یه چیزی رو داخل پرانتز بگم که فرهنگ ارومیه و کرمان به شدت با هم متفاوته. هر دو خوبن و قابل احترام ولی خیلی متفاوتن. مثلا مردم کرمان خیلی سریع باهات خو میگیرن و سر صحبت رو باز میکنن. و این دلیل خونگرمی مردم اینجاست. ولی طرفای ما تا طرف مقابل خودش داوطلبانه چیزی از خودش نگه معمولا کسی هم پرس و جو نمیکنه که شاید به قول...
29 خرداد 1393

سلام به روی ماهتون

سلاااااااااااااام سلاممممم سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماهتون خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما هم خوبیم خدا رو شکر. کیان خوبه رضا خوبه منم تووووووووووووپ در حد تیم ملی البته از نوع والیبالش یه چند وقتیه که رسیدیم به خونه خودمون و مشغول خونه زندگی خودمونیم. هفته اولی که رسیدیم کرمان، یه کم همه چی قاطی پاتی بود. کیان دلتنگ ارومیه بود. احتیاج به یه عالمه آدم داشت که تحویلش بگیرن  و قربون صدقه اش برن. و وجود منو رضا به تنهایی پاسخگو نبود مگر با اضافه کاری. رسما تمام مدت روز رو به کیان اختصاص میدادم. اصلا فرصت کار خونه بهم نمیداد. یه مامان تمام وقت میخواست. از اون طرف هم رضا بعد از دوری ط...
26 خرداد 1393

باز آمدم.....باز آمدم

سلام سلام، سلام سلام، همگی سلام، همگی سلام ای زندگی سلام، ای زندگی سلام   سلااااااااااااااااااام و صد تا سلااااااااااام به روی ماه همه دوستان عزیزممممممم خوبین انشالله؟؟ خوشید؟سلامتید؟؟؟؟ انشالله که صحیح و سالم و قبراق و شاد باشید. ما هم خوبیم خدا رو شکر. خیلی خووووووووووووووووب . همونطور که همتون میدونید علت تاخیر نسبتا طولانی این دفعه من آزمون جامع دکترام بود. یه آزمون جامع میگم یه چی میشنُفین... .. رسما همه اطلاعات علمی مون رو از همون اول اول که آب بابا یاد گرفتیم زیر و رو کردن. و خدا رو هزار مرتبه شکر که با سربلندی کامل میتونم بگم که این امتحان هم با موفقیت تموم شد . خدا رو هزاران مرتبه شاکر...
5 خرداد 1393

چند تا عکس یادگاری

سلاااااااااااام امروز هوس کردم تو پارک چند تا عکس هنری بگیرم ،  کیان اصلا همکاری نکرد و من هم اصلا ذوق عکاسی ندارم نتیجه اش شد اینا:   دریغ از یک لبخند کوچک. همین که سار ماشین شدیم و مامانم لباساش رو عوض کرد، گل از گلش بشکفت پسرم این روزها، در هیاهوی بی امان زندگی،زیر سنگینی هزاااااااااران مسئولیت و دِین، عالمی دارم با کودکانه های کیان. خدایا شکرت خودت کمکم کن   ...
16 ارديبهشت 1393

دور ایران در 4 روز

سلاااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماهتون به به چشممون روشن به دیدن امکانات جدید نی نی وبلاگ...........آفرین حالتون خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لبا خندونه؟؟؟؟؟؟؟؟دلا مهربون؟؟؟شاد و خوش زبون؟؟؟؟ ما هم خوبیم خدا رو شکر. در چند روزی که گذشت من طولانی ترین دوری عمرم از کیان رو تجربه کردم. سه روز کامل دور از کیان بودم. شب شنبه در طلب علم راهی تهران شدم. مثل همیشه قرار بود بعد از اتمام کارام برگردم پیش کیان ولی..... نمیدونم این دل بی حساب ما با ما چه کرد که من به جای اینکه سوار اتوبوس ارومیه شوم سوار اتوبوس کرمان گردیده وراهی دیار یار شدم. اولش که تو اتوبوس نشستم عذاب وجدان تنها گذاشتن کی...
10 ارديبهشت 1393