کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

اولین عادات غذایی کیان

از امروز تصمیم قاطع گرفتم که به کیان غذا بدم. خیلی خیلی داره مقاومت میکنه. وقتی مزه جدیدی وارد دهنش میشه، انگاری جرقه میزنه. امروز یه چیز جدید کشف کردم و اون اینکه این مرد کوچک دوست داره مستقل غذا بخوره. وقتی من قاشق رو به دهنش نزدیک میکنم با دست پس میزنه ولی وفتی خودش قاشق رو دست میگیره اگه بتونه اونو به سمت دهنش ببره،(هدایت قاشق وظیفه منه)، حتما اون غذا رو میخوره. خیار دندونی جدید کیان شده و کیان باهاش حال میکنه.     امروز داشتم بلال میخوردم،اونقدر مظلومانه نگاهم کرد و دهنش رو تکون داد که بلال رو دادم دستش. یه ربع کامل بلال رو لیس زد. وقتی خسته شد و دادش به من هیچ مزه ای تو بلال بیچاره نمونده بود. نوش جونت جوجه کاکلی ...
6 مهر 1392

دیدید برگشتیم

سلاااااااااااااااااااااااااااام بعد یک غیبت نسبتا طولانی ،دیدید برگشتیم......................... من و کیان کوچولو یک هفته اس که ارومیه ایم و داریم زندگی در اینجا رو تجربه میکنیم. اوضاع کیان کوچولو اینجا خوبه. خیلی دورو برش شلوغه. درسته که خاله زهرا و دایی مهدی ازدواج کردن و بابا رسول و مامان پریبا تنها زندگی میکنن ولی.................. هر روز صبح که من و کیان و کوچولو چشمامون رو باز میکنیم،خاله زهرا رو کنار خودمون میبینیم. یعنی خاله زهرا هر روز 6:30 صبح میاد خونه مامانی و کنار کیان دراز میکشه تا این فسقلی بیدار شه. بعد هم تا ساعت 4 عصر پیش ما میمونه. ماشالاش باشه،گوش شیطون کر،کیان خیلی خاله زهراش رو دوست داره و باهاش جور شده. به جز من ...
6 مهر 1392