کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 25 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

ما برگشتیم

1392/10/19 19:26
286 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااااااااااااام

خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ما برگشتیم گریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریه

بذارین مثبت اندیش تر بنویسم . دیدید برگشتیمممممممممممممممممم خوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزه

بعله ما برگشتیم البته بالاجبار و به زور پسرِ ما کیان

ماجرا از این قراره که بابا رضا چند روزی رو درس خوندن من دقت کرده بود و وقتی دیده بود که دست به کتابا نمیخوره در یک حرکت ضربتی دو تا بلیط برای ما استوند و ما رو راهی ارومیه کرد.

به قول خودش ما که با سالش ساختیم این چند روزم روش . برو اونجا لا اقل امتحانت رو از دست ندی.

و انصافا اگر اونجا می موندم حتما امتحانم خراب میشد چون کیان اصلا اجازه نمیداد از کنارش جُم بخورم و در طول روز کلا بغلم بود. اگه میذاشتمش رو زمین یه طوری گریه میکرد که ...............

همه فامیلای بابا رضا میگفتن اِی بابا شما که میگفتین این بچه آروومه این که کُشت مادرش رو . مادر پری(مادربزرگ بابا رضا )میگفت خیلی جِلفه و واقعا راست میگفت. خیلی خیلی خیلی اذیت کرد.

 خلاصه که بابا رضا حتی اجازه نداد ما بمونیم تا مامان فرح و بابا علی از کربلا برگردن.ناراحتناراحتناراحتناراحتناراحت

 

برگشتیم. چه برگشتنی. ....

به علت بارندگی و برف و بوران  پروازهای کرمان تعطیل شده بودن و بالاجبار برای اولین بار منو کیان با قطار اومدیم.فقط اینو بگم که اونقدر بد بود که من کیان رو وِل کرده بودمو چسبیده بودم به خدا که یه کاری بکنه این بچه آرووووووم بگیره و بخوابه.

صبحم که رسیدیم تهران به علت تاخیر پرواز مجبور شدیم تا 6 عصر تو نمازخونه بسیار سردِ فرودگاه بمونیم. خلاصه اونقدر سختی کشیدیم که عوض خوشیهای این یک ماهه در اومد.

بگم از ارومیه که

اینجا خاله زهرا و بقیه(خاله زهرا رو باید پر رنگتر بنویسم) کلی جشن گرفتن و میگن کیان با ما تبانی کرده که اذیت کنه زودتر برگردین.

بعله دیگه بدین صورت ما برگشتیم و هستیم در خدمتتون فعلا . تاریخ برگشتمون فعلا نامعلومه. تا خدا چی بخواد و کیان چی بِطَلبه.

فعلا فقط خواستم عرض ادبی کرده باشم . بریم سراغ درس و کتاب تا کیان آروومه.

 

دوستدار همگی شما

خودم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

ساناز (فرشته زميني ما )
19 دی 92 19:35
با سلام خدمت دوست عزيزم. وبلاگ زيبايي داري. تبريک ميگم. خوشحال ميشم به من سر بزني.
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام. خوش اومدین. چشم حتما
مهديه
19 دی 92 19:50
به بههههههههههههه رسيدن بخيييييررررررررررررالبته اول سلامخوش اومدين به شهر خودتونانشالا كه كلي خوش بگذره اينجاانشالا كه تمام امتحانارو بخوبي پاس كني خانوميكيانم از طرف من بوس كننننننننننن
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزممممممممممممممممممممم
مامانی کسرا
19 دی 92 20:25
ای بابا عجب اوضاعی شده حالا عب نداره یک ماه خوش گذروندی الان انرژی داری میتونی تا یکی دو هفته دووم بیاری انشالله تا اونموقع هم درست میشه برمیگردین
قویترین مامان دنیا
پاسخ
انشالللللللللللللللللله
مامان لیانا
19 دی 92 20:29
ای وای خداروشکرکه به سلامتی رسیدیدایشالا امتحانارو با موفقیت پاس کنید و دوباره جمعتون جمع بشه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام خوش اومدین به وبلاگ ما.
معصومه
19 دی 92 21:27
سلاااام خوش اومدین ، ایشالا که امتحانات بخوبی سپری شه و برگردین پیش بابایی کیان، ناااااااااااااااازی کیان الان از دیدن خاله ماما پریباش کلی خوشحال شده
قویترین مامان دنیا
پاسخ
آره اتفاقا خیلی از دیدن مامانم ذوق کرد
مامان شایلین
19 دی 92 23:12
عزیزم واقعا درکت میکنم با بچه درس خوندن خیلی سخته اونم بچه با این سن باز خدا رو شکر که مامان اینا هستن و کمک حالتن انشالله که امتحانات رو با موفقیت سپری کنی . هر بار که ماجرای سفرت رو میخونم و اذیت هایی که با بچه کشیدی خیلی ناراحت میشم . از اینکه به ما سرزدی ممنونم به خاطر نظر لطفی که به شایلینم داشتی کیان شما هم نازه .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
خواهش میکنم. انشالله دوستای خوبی برای هم باشیم
مریم مامان پارسا
19 دی 92 23:25
سلااااااااااااااااااام چه سفری کردید شما,فکرش هم.... اما خوشحالم که دوبار برگشتید, به سلامتی دعاهای خاله زهرا مستجاب شدهااااااااااااااا
قویترین مامان دنیا
پاسخ
دعاگو زیاد بوده مریمی.
مامانی غزل جوون
19 دی 92 23:50
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خوش اومدی عزیزم خوشحالم که سلامتین ایشالله بعد امتحانات تا همیشه سر خونه زندگیت باشی قربونت
قویترین مامان دنیا
پاسخ
دیدی برگشتیمممممممممممممممممم. مرسی عزیزم
Wcyllw71bCClIjSnfJisRNqP7_YXQk9qEJWVPQEanD4.
20 دی 92 23:23
غزیزم. چه پسر باحالی شده
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسیییییییییییی
فریده
21 دی 92 9:26
خوش آمدید . نگران نباش ، فقط به فکر امتحاناتت باش . هر وقت خواستی بری مسافرت کیان رو پست کن ، این از رفتنتون که با اون همه دلهره بود ، این همه از برگشتنتون . ولی خدا رو شکر که توی این سرما و برف به سلامتی برگشتید ،
قویترین مامان دنیا
پاسخ
آره به خدا. الان داشتم به مامانم میگفتم که تو این دو سال به اندازه ده سال پیر شدم.خدا رو شکر رسیدیم
مثل هیچکس
21 دی 92 13:05
ای بابا مثل اینکه سرنوشت شما رو با جدایی نوشتن ایشالا توی امتحانات موفق باشید وزودتر این دوران فراق تموم بشه تازه دلمون خوش بود دیگه از دلتنگی شما خبری نیست ولی مثل اینکه نیومده بازم دلتون گرفته .
مامان ایمان
21 دی 92 22:31
عزیزم خوش اومدیییییییییییییی و صفا آوردییییییییییییییییییی خیلی خوشحالم که برگشتی وخیلی ناراحتم که اقا رضارو تنها گذاشتیییییییی انشالله ک موفق بشییییییییی در درسات پریسا جون
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلاااااااااااام خواهر خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دیدی این فسقلی ما رو به چه کارایی مجبور میکنه.