کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

ثانیه های آخرینِ بیست و هشت سالگی

1392/10/20 2:57
679 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااااام

الان که دارم این نوشته رو مینویسم ساعتی بیشتر تا شروع روز بیستم دی ماه و به عبارتی تولدِ من باقی نمونده.

داشتم فیلمِ تولد پارسالمو میدیم. یه شکم قلنبه، صورتِ ورم کرده، نفس زدنای تند تند..............این شکلی

 

 

سه شنبه قبلِ اینکه بیایم، بابا رضا یه جشن تولدِ دِبش برام گرفت. خیلی خیلی خوب بود. کیک تولدم دوتایی با هم پختیم. جزء معدود دفعاتی بود که خوب دراومد. یعنی خیلی خیلی خوب دراومداااااااااااااا

من و بابا رضا جزء آدمایی هستیم که ترجیح میدیم روزایِ مهم زندگیمون مثل تولد رو دوتایی و الان با حضور کیان،سه تایی جشن بگیریم. تنهاییمون رو تو این روزا خیلی دوست داریم.(خیلی بد جنسیِ که دوست داریم خوشیامون فقط مالِ خودمون باشه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

فردا قراره مامانم و زهرا برام تولد بگیرن. چون رضا نیست ترجیح میدم این جشن هم نباشه ولی متاسفانه کسی زیر بار نمیره.

در آخرین لحظات بیست و هشت سالگی بسیااااااااااااار دلتنگ رضا هستم.

من و رضا از اون عاشقایی بودیم که به هم رسیدیم ولی بعدش فِراق خیلی کشیدیم. بعد از ده سال آشنایی عجیب دلتنگشم.

بیست و هشت سالگی یکی از مهمترین سالهای زندگی من بود،چون به من هویتِ مادر بودن رو بخشید.

کیانِ عزیزم، تو در این سنِ من متولد شدی و وجود نازنینت، بهترین عنوان دنیا،یعنی مادر بودن رو به من داد.

خدایا شکرت به خاطرِ وجود کیان

 

در دقایق آخر این سنم میخوام از خدای خوبم تشکر کنم:

اول، به خاطر همه چیزایی که در زندگیم حضور دارن:

عشقم رضا ،عمرم کیان، پدر و مادرم. زهرای نازنینم، داداش مهدی، خانواده عزیز همسرم و صد البته شما دوستان عزیز

 

دوم به خاطر همه چیزایی که به چشم دیده نمیشن:

اول لطف و عظمتِ خودت خدای خوبم که بیکرانه و هیچ وقت تنهام نذاشتی.

بعد سلامتیِ خودم و عزیزانم.

بعد عشقِ رضا که به وجودم زندگی بخشیده. خدایا شکرت به خاطر درک و شعور بالایِ رضا

خدایا شکرت به خاطر اون حسِ قشنگی که از مادربودن بهم دست میده زمانیکه کیان رو بغل میکنم و میبوسم .

 خدایا شکرت............

 

امروز وقتی رسیدم ارومیه،یه حسِ خیلی خیلی بد اومد سراغم. با عرضِ معذرت از خانواده محترمم،حسِ زندانی رو داشتم که از مرخصی باید برگرده.

فکر دوری از رضا داشت دیوونم میکرد. تو دلم داشتم میگفتم خدایا ببین ما چه سختی ای داریم میکشیم،لطفا این زحمتا و دلتنگیا رو بی جواب نذار. همین موقع بود که تلفنم زنگ زد، یه شماره عجیب و ناشناس.....

مامان فرح بودن که زنگم زدن. گفتن من الان روبروی حرمِ حضرت ابوالفضل هستم هر دعایی داره بگو..............

یه طورِ عجیبی دلم قرص شد که خدا هوامونو داره. از دیروز همش فکر میکنم که همه چی درست میشه.

الان که دارم این مطلب رو کامل میکنم، دیگه بیستم دیماه رسیده و من رسما متولد شدم.خنده

ببین خدا، من و رضا یه فکرایی برای زندگیمون کردیم. خودتم میدونی چیه. خداییش زیاد نیست مگه نه؟؟؟؟؟؟

ما فقط میخوایم که سه تایی با هم زندگی کنیم، با یه کم مُخَلَفات که برایِ بزرگیِ تو ناچیزه.

خدایا یه کاری کن که من سالِ آینده وقتی دارم خاطره تولدمو مینویسم اَزت به خاطرِ برآورده شدنِ این آرزو تشکر کنم. ممنونم

یک سال بیشتر از دهه سوم زندگیِ من باقی نمونده.همیشه، فکر میکردم آدما تا سی سالگی تکلیف زندگیشون مشخص میشه. یعنی هرکار کردی تا سی سالگی کردی. بقیه زندگیت از ثمرات این سی سال استفاده میکنی.

البته یه روز یه آقایِ خیلی محترم و متشخصی بهم گفت با اوضاعِ الان جامعه این حرف برای سی و پنج سالگی صدق میکنه.

نمیتونم راجع به زندگی خودم قضاوت کنم ولی میتونم با صدای یه کم آرووم ، نه محکم و با اقتدار، بگم که بیشترِ تلاشِ خودمو کردم.

مطمئنا زمانی بوده که میتونستم بهتر باشم. این کم کاریا رو میندازم تقصیرِ سرنوشت و شانس و میگم که قسمتِ ما همین بوده.

 

در فرو بسته ترین دشواری

در گرانبارترین نومیدی،

بارها بر سر خود بانگ زدم:

"هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست که هست!"

بیستون را یاد آر، دستهایت را بسپار به کار

کوه را چون پَرِ کاه از سر راه بردار!

وَه چه نیروی شگفت انگیزیست

دستهایی که به هم پیوسته ست...!

 و صد البته که

 

میتوان زیبا زیست...

نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم،

نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب!

لحظه ها میگذرند

گرم باشیم پر از فکر و امید...

عشق باشیم و سراسر خورشید...

 

و در آخر

اینم یه عکس که خودم خیلی دوسِش دارم و مربوط میشه به تولدی که دوستام تو دوره ارشد برام گرفتن. مرسی از مهسا و لیدای عزیز که دست اندرکارانِ اصلی بودن.(چه زود گذشت)

 

 

محتاج دعای خیر همه شما دوستان عزیز

پریسا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان مینا
20 دی 92 10:50
عزیزم تولدت مبارررککککککایشالا این روزها به خوبی و بزودی براتون میگذره و بر میگردین خونهاینم یه دوران خوبیه هامامانی همسنیم ولی من اسفندیم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی مینای عزیز. ممنون از لطفت.چه جالب که همسنیم. انشالله اسفند بیایم تولدتون رو تبریک بگیم.
مهسا
20 دی 92 11:35
پریسا جونم نوشته ه اتو با عمق وجودم خوندم... و حس کردم..پریسا جون خیلی دلنشین بودند... عزیزم تولدت مبارک...پریسا جوووووووووووون تولدت مبارک..ایشالا به آرزوهات می رسی..من واقعا شاهد بودم چقدر دلتنگی و سختی کشیدی..تمام تلاشتو کردی..زحمتتو کشیدی..باقیش دیگه دست خداست..وقتی بخواد..می شه..زمانش برسه همه چی درست می شه. پریسا جون ایشالا عشتون جاودان باشه. کنار زندگی شادی داشته باشید. وقتی می خوندم یاد تولدت تو کلاس افتادم..یادش بخیر...یهو دیدم عکس گذاشتی کلی ذوق کردم..یادش بخیر...پریسا جووون چقدر حوش گذشت.. تولدت مبارک
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزززززززززززززززززززم. خیلی خوب بود نظرت. ممنون از اینهمه محبتت. انشالله اسفند ماه تولد تو رو جشن بگیریم.
مهسا
20 دی 92 11:48
ایشالا
مهديه
20 دی 92 14:29
سلااااااام پريساجون......تولد تولد تولدت مبارك..مبارك مبارك تولدت مباركبيا شمعاروفوت كن تا صد سال زنده باشي ايشالابازم تولدت ميارك انشالا به تمام ارزوهات برسي وزير سايه خداوند ودر كنار عزيزانت بخوبي و خوشي زندگي ارومي داشته باشيعزيزم درسته از همسرت دوري اما دلاتون كنار همه اين خودش مسئله خيلي مهمي هستشانشالا صدوبيست ساله بشي ومام بيايم همش تبريك بگيم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
واااااااااااااااااااای مرسی مهدیه یِ عزیز. ممنون از اینهمه لطفت. انشالله شما هم کنار همسرت و فندق جونم خوش و سلامت باشید.
المیرا
20 دی 92 16:33
آرزو دارم ناخواسته به دست آوری آنچه را که سال ها خواسته ات بوده و شگفت زده با خود بیاندیشی : " ایا کسی برایم آرزو کرده بود ؟؟ " پریسا جون تولدت مبارک..کلی ارزوهای خوب خوب بدرقه ی راه بیست و نهمین بهار زندگیت
قویترین مامان دنیا
پاسخ
ممنونم المیرای عزیزم. این زیباترین دعای زندگیم بود که شنیدم. بسیییییییییار ممنونم از لطفت
معصومه
20 دی 92 22:16
پریسا جون تولدت مبارک ایشالا 120 ساله شی و همه این سالها و جشن تولد هارو کنار کیان عزیز و همسر باشی
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام. مرسی معصومه جون.انشالله شما هم سالم و تندرست باشی عزیزم
مریم مامان پارسا
20 دی 92 22:50
لبخند زدی و آسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر مهتابی شد پروانه پس از تولد زیبایت تا آخر عمر غرق بی تابی شد تولدت مبارک,
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی تاپایی گلِ خودم. ممنون از محبتت مریمِ نازم
Wcyllw71bCClIjSnfJisRNqP7_YXQk9qEJWVPQEanD4.
20 دی 92 23:20
تولدتون مبارک مامان پریسای عزیز. با آرزوی بهترینها
قویترین مامان دنیا
پاسخ
ممنونم گلم. حیف اسمتون مشخص نیست
مامانی غزل جوون
21 دی 92 0:02
چه خوشکل شدی اوووووون روز تولدت مبارک دوست جونی ایشالله تولد 150 سالگیتو کنار همسری و بچه هاااااااااااات جشن بگیری همیشه شاد باشی عزیزم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی مامانی غزل جون. چشمات خوشگل میبینه عزیزم. خدا شما رو هم برا غزل جونم حفظ کنه انشالله
مریم
21 دی 92 0:31
پریساجوووووونم تولدت مبارک عزیزم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزم. شما کدووم مریمی؟ تاپایی یا مامان آوا جون یا مامان کیان عزیز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
فریده
21 دی 92 9:14
وای عزیزم تولدت مبارک ، امیدارم سالهای سال شاد و تندرست زندگی کنی .آرزو می کنم به تمام آرزوهای قشنگت برسی . امیدوارم سایه شما و بابا رضا همیشه ِ همیشه بالای سر کیان باشه و از خدای مهربون می خوام که عشقتون همیشه پایدار و جاودانه باقی بمانه .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام فریده عزیز. ممنون از اینهمه دعای خیرت عزیزم. خدا کانون خانواده خوشبخت شما رو هم همیشه گرم نگهداره انشالله
مامان آرشیدا
21 دی 92 9:59
خودت چه نازی ماشاله بزنم به تخته
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی گلم شما محبت دارین
مامان آرشیدا
21 دی 92 10:17
پریسا جون با اجازه ت لینکت کردم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزم. خوشحالم از دوستی با شما
ha4WjapnyywRCPxjbXOoLdIz-o5QeNcb5VNTf8WWFLM.
21 دی 92 11:55
فرا رسيدن نهم ربيع الاول، « عـيـد الـزهـرا » بر منتقم خون گل نرگس، حضرت ولي عصر (عج) و محبان و شيفتگان حضرت زهرا (س) تبريك و تهنيت باد
قویترین مامان دنیا
پاسخ
چرا آدرستون این شکلیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان رادمهر جوجو
21 دی 92 12:30
عزیزم سالروز زمینی شدنت مبارک .تولد تکرار امیدواری خداوندی است ، یاداوری این تکرار بر شما گرامی باد
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی سمیه عزیز از لطفتون. رادمهر جونو ببوسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مثل هیچکس
21 دی 92 13:14
تولدت مبارک منم با شما موافقم وبهترین مناسبتهای زندگیمون رو کاملا خصوصی جشن میگیریم لزومی نداره شادیهامون رو بادیگران تقسیم کنیم مطمئن باشید که خدا بهترینها رو براتون رقم میزنه ایشالا
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزم. ممنونم از لطفتون.
خاله الهام
21 دی 92 14:51
تولدت مباااااااااااارك عزيزم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی الهام عزیز، خاطره خوش خوابگاه من. خوش اومدی گلم.
مامان لیانا
21 دی 92 18:25
تولدت مبارک مامانی انشالا هزار ساله بشی انشالا به زودی زود به چیزایی که میخوایی برسی..برای کیان
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزم. ممنون از لطفت
مامان ایمان
21 دی 92 22:29
سلام عزیزمممممممم تولدت مبارکککککک انشالله همهیشه شاد باشی وموفق خوش اومدی عزیزم به پیش مامان وبابات بازم دوری و سختییییییی گفتمااا اومدی پیشمون اومده بودی پس ارومیه وگرنه کرمان بودی خبرت ازت نبود منم 24 دی پریسا جون این عکست خیلی نازه حیف که ازت دورم می امدم بغلت می کردممممممممم این متناتم خیلی عالی بود اشکام دراومددددددد کیان خوشجله رو ببوسسسسس
قویترین مامان دنیا
پاسخ
اِاِاِ بگو چرا اینقدر باحالی همشهری ، نگو تو هم دی ماهی هستی. خُب به سلامتی انشالله. چشات ناز میبینه عزیزم ایمان جونمون رو ببوسسسسسسسسسسسسسسسسس
سارا
24 دی 92 11:07
پریسا جون نوشته هات خیلی خیلی دلنشینه.خیلی خوشم اومد از این قدرت بیانت.افرین. بعد از هر سختی یک راحتی هست مطمن باش.امیدوارم به همه ارزوهات برسی
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلاااااام . وای ببین کی اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوش اومدی سارا جون. دلم برات تنگ شده