گوو، کوو
سلااااااااااااااااااام
عنوان مطلب امروز گوو، کوو اِ. کوو کوو در لهجه کرمانی یعنی چهار دست و پا رفتن. من خودمم به تازگی این کلمه رو یاد گرفتم. کیانِ عزیز هم تازه این عمل رو یاد گرفته.
بعله بالاخره کوچک میرزایِ ما یاد گرفت که چهار دست و پا به جلو بره.
من خیلی خیلی ذوقِ این حرکت رو کردم چون خیلی منتظرش بودم. اولش باورم نشد که اومده جلو. بعد دیدم نه انگاری واقعا داره به پیش میاد. خلاصه این تنبل خانِ ما در اواخر ده ماهگی به جلو گوو کوو کرد و ما رو بسی خوشحال نمود.
چیه؟ خُب خسته شدم رفتم زیر پتو. جذبه یِ نگامو ببین
تازگیا خیلی خوب با توپ بازی میکنه.
یه وسیله بازی جدید خریدم براش اینه:
کیان فقط بلده گازشون بگیره یا این شکلی بازی کنه
ولی این وسیله بازی بسیاااااااااااااااااار بسیااااااااااااار به درد بقیه اعضای خانواده میخوره. هر وقت همه دور هم جمع میشن شروع میکنن به پرتاب حلقه. اونقدر جدی بازی میکنن و شلوغ بازی دارن که کیان هم از این همه شلوغی غرق لذت و شادی میشه. رکوردار بازی تا به حال عمو حجت و خانواده خاله زهراس. زندایی شیما هم در نوع خودش بی رقیبه.
امروز که اومدم خونه دیدم مامان پریبا گفت اون حلقه ها رو بیار میخوام یه چیزی نشونت بدم.
مادرمان صبح تا ظهر نشسته بود پرتاب حلقه تمرین کرده بود و در کمال ناباوری من و زهرا پنج تا حلقه رو همزمان پرتاب کرد . همچین خونواده ای داریم مااااااااااااااااا
بدین وسیله من فهمیدم که اعضای محترم خانواده ی من در ارتباط با وسایل بازی در دوران کودکیِ خود کمی نقاط تاریک و مبهم دارند. این وسیله مربوط به زیر دو سال بود. انشالله اگه هفته ای یه وسیله بخرم و اینا باهاش بازی کنن ، کم کم تا دوسالگی کیان ، مشکلات پنهان کودکی این فسقلیهای بزرگ هم حل میشه.
توکل بر خدااااااااااااااااا
برای پایان مطلب هم به مناسبت گوو کوو کردن کیان بفرمایین دهنتون رو شیرین کنین
از پنجره روزگار به درخت عمر که می نگرم
خوش تر از یاد خداوند ثمری نیست
خدایا بسیااااااااااااااار سپاسگزارم