تبریک خاله واسه کیان
کیان عزیزم سلاااااام
خاله جون تولدت مبارک ایشالا1200000ساله شی کوچولوی منپارسال این موقع دو روزی بود که ما از ارومیه به سمت کرمان حرکت کرده بودیم اولش سخت بود اولین عید نامزدی دور از آبی(حجت)باشم ولی از اونجایی که من خیلی به پاستانا یعنی مامان تو وابسته ام نتونستم طاقت بیارم و اومدم...
اینم عکسهای تو راه تا برسیم کرمااااااااااان
خلاصه گردش کنان رسیدیم کرمان و دیدم پریسا شده گررررررد وای اصلا انقدعوض شده بود که باورم نمیشد
اومدیم اتاقت دیدیم وسایلت اصلاباورم نمیشد که پریسا داره بچه دار میشه اخه همیشه باصدای بچه حرف میزد ومن فک میکردم بچه منه
رفتیم کرمان وفرداش ازصبح رفتیم بیمارستان همه خیلی استرس داشتن ومن مشتاق دیدن تو داشتم ثانیه شماری میکردم و تو این لحظات فقط دوربین به دست همه ثانیه ها رو ثبت میکردم تااینکه به دنیا اومدی و واسه یه سری آزمایش بردنت آزمایشگاه و من وتو نزدیک دوساعت دوتایی تنهابودیم اونجا وااای اصلا باورم نمیشد دست و پای کوچولوت می بوسیدم وتو اروم تکون میخوردی هی به خودم میگفتم خدایا این کوچولو بچه خواهرمه؟؟؟؟
ای جونم فدای خوابیدنت بشم بعدش تو شدی همه کس وعزیز من وهروقت میای ارومیه من از6صبح میام خدمت شما و باهم بازی میکنیم وتاعصرسرحال وشاداب میرم خونمون
دوستت دارم جوجه کوچولوی من تولدت مبارک بدون همیشه خاله چشم به راهه اومدنته