دلتنگ تر شدیم به بهانه روز مادر
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانی های ناز نی نی وبلاگ روزتون مبارک.
مامان فرح نازنین، مامان پریبا ی عزیز، روزتون مبارک. خدا شما رو برا ما حفظ کنه ایشالله.
ما هم خوبیم خدا رو شکر.
سرما خوردگیمون بهتر شده. کیان که دیگه تقریبا هیچ علامتی از سرماخوردگی نداره. منم خوبم دیگه. حالا بعد از یک ماه سرماخوردگی همینقدر بهبودی عالی به نظر میرسه.
امروز روز مادر و روز زن بود. و به بهانه این روز ما دلتنگتر شدیم.
کیان که فکر نکنم چیزی از امروز رو حالیش بشه. فقط شاید فکر کنه چرا مامانم امروز بیشتر از بقیه روزا منو بوس کرد؟؟؟؟
امروز تا جا داشت کیان رو از بغلم پایین نذاشتم. محکم چسبوندمش به خودمو و بوسش کردم. و صد البته شکر خدای مهربون که به برکت وجود کیان منو مادر کرد.
خیلی عاشق این عنوان هستم:"پریسا مامان کیان"
اگه عرب بودم عنوانم میشد: "اُمّ کیان"
در مورد روز زن هم بسیاااااااااااااااااااااااااااااار غصه خوردم. ناراحت شدم. التماس خدا کردم. دلم تو سینه به در و دیوار کوبید. کلی بیقرار بودم. اندوهگین بودم. خلاصه هر چی حسِ ناراحتی بود تو دلم بود. البته همه این احساسات به صورت درون مرزی بود و هیچ کس از اطرافیانم متوجه ناراحتی ام نشدن.
گذشت . امسال هم روز زن دور از همسرم بودم و گذشت.
خدایا خواهش میکنم .... خدا وکیلی....تا منو رضا دوریم از هم ، یا تقویمای دنیا رو از حرکت نگهدار تا هیچ مناسبتی پیش نیاد یا اینکه یه معجزه ای کن ما کنار هم جمع شیم.
تا حالا شده پر از حرف باشین و اصلا حسِ نوشتن نداشته باشی؟؟؟؟؟؟ الان من تو این حالم.
نمیتونم بنویسم. دست و دلم قفل شده. توان نوشتن ندارم.
.
.
.
.
بهتره برم سراغ تیتر زندگی:
1-کیان این روزا با مامانم میره پیاده روی. قربون قدمهاش و کفشاش و زمین خوردناش بشم دربست.
2- چند تا دوست پیدا کرده تو کوچه که اَمونمون رو بریدن. 24 ساعته آیفونمون رو قطع کردیم تا دوستای کیان دست از سرمون بکشن. الهی مادرت فدات بشه که برا خودت برو بیایی پیدا کردی پسر. خدایا منو فدای پسرم کن لطفاااااااااااااااااااااا
3- این روزا پسرم منو به عرش خدا میبره وقتی صدا میزنه: "دَ ری دا" یعنی پریسا
اینو که میگه میرم تو دهنشو ماچ میکنم.
4- دیروز به خاطر کار با مواد سمی تو آزمایشگاه مسموم شدم. ماده پایان نامه ام خیلی مهم و سمّیه. خارج از ایران این آزمایشات درون محفظه بسته و کنار هود با پوشش های مخصوص و ماسک انجام میشه. من فقط دستکش لَتِکس داشتم. پنجره آزمایشگاهم خراب بود نمیشد بازش کرد.....نتیجه اش اینکه تا بیدار بودم چشام آلبالو گیلاس میچید......باید ماسک قوی بخرم.
نکته 5 تا ده هم وجود داره ولی "پریسا مامان کیان" حال نوشتن نداره.
قول میدم دفعه بعدی که بیام با انرژی و توووووپ بنویسم.
بازم روز زن و مادر مبارک هممون باشه.
محتاج دعای خیر همگی شما دوستان عزیز
پَ ری سا