دور ایران در 4 روز
سلاااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماهتون
به به چشممون روشن به دیدن امکانات جدید نی نی وبلاگ...........آفرین
حالتون خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لبا خندونه؟؟؟؟؟؟؟؟دلا مهربون؟؟؟شاد و خوش زبون؟؟؟؟
ما هم خوبیم خدا رو شکر.
در چند روزی که گذشت من طولانی ترین دوری عمرم از کیان رو تجربه کردم. سه روز کامل دور از کیان بودم.
شب شنبه در طلب علم راهی تهران شدم. مثل همیشه قرار بود بعد از اتمام کارام برگردم پیش کیان ولی.....
نمیدونم این دل بی حساب ما با ما چه کرد که من به جای اینکه سوار اتوبوس ارومیه شوم سوار اتوبوس کرمان گردیده وراهی دیار یار شدم.
اولش که تو اتوبوس نشستم عذاب وجدان تنها گذاشتن کیان منو خفه میکرد ولی همانقدر که اتوبوس به کرمان نزدیکتر میگردید نقش رضا در خاطرِ من پررنگتر شده و عذاب وجدان جای خود را به شادی وصف ناپذیر میداد.
بدین صورت من روز یکشنبه هم 13 ساعت در اتوبوس بودم تا اینکه نیمه شب دوشنبه رسیدم خانه مان.
عالی بود. همین
10 ساعت خونه بودم. شب دوشنبه دوباره سوار اتوبوس شده و راهی تهران شدم.
صبح سه شنبه به ادامه طلب علم در تهران پرداخته و عصر راهی ارومیه شدم. نیمه شب چهارشنبه رسیدم ارومیه. از اون موقع هم تا حالا همش پاها و دستای کیان رو بوسیدم تا شازده بیدار بشه تا بنده بخورمش ولی گویا کوچک خان من قصد بیدار شدن ندارن.
در 4 روز گذشته به طور متوسط من روزی 13 ساعت در اتوبوس بودم و مجموعا 3700 کیلومتر از خاک میهن پهناور رو مسافرت کردم. از شمال غرب کشور رفتم به جنوب شرق و برگشتم.
کیان این مدت فکر نمیکنم بهش بد گذشته باشه. چون اینجا ارائه خدمات به شازده بسیاااااار کامل بوده. هرروز پارک میرفت. هر بار زنگ میزدم فقط صدای قهقهه هاشو میشنیدم و ماما گفتناش به مامانم رو.
و اما این دیدار 10 ساعته من و رضا هم عالی بود. نه تنها عذاب وجدان ندارم بلکه این ماجرا درس عبرتی شد برام که از این به بعد بیشتر از این کارا بکنم. لااقلش ماهی یک روز رو اختصاص بدم فقط و فقط به خودم و رضا.
ما ایرانیا وقتی بچه به دنیا میاد رسما دنیای دو نفره مون تموم میشه تا وقتی که بچه ها بزرگ بشن و به دلیل درس یا ازدواج از خانواده جدا بشن.
این تعهد اخلاقی در قبال بچه ها عالیه. ولی برای خیلیا ،مثل من و رضا ،که قبل از بچه دار شدن یه مدت طولانی(5 سال) رو دو تایی سپری کردن و هرگز از این دنیای دونفره سیر نشدن واقعا ضروریه که گاهی بدون فکر کردن به اینکه بچه ای هست با هم باشن و به هم برسن. بی گمان مطمئنم که این خلوتهایِ دو نفره به پدر مادر نمونه شدن کمک خواهد کرد.
بنابراین از من به شما وصیت دوستان عزیز، اگه کسی رو دارین که بچه تون کنارش به شدت احساس راحتی میکنه و میتونه یکی دو روزی رو باهاشون در خوشی سر کنه، حتما هراز گاهی رو به تنها بودن کنار همسرتون اختصاص بدین. تو اون روز با هم غذا بپزین یا کیک بپزین، فیلم ببینین، عکسای نامزدی و فیلم عروسیتونو ببینین.....
یا حتی میشه یه چادر مسافرتی برداشت و یه شبانه روز رو دوتایی زد به دل کوه و جنگل. همه این خوشیها وقتی نگرانی از غذا خوردن بچه، گریه و بی خوابی و..... و خلاصه دل مشغولیهای مربوط به بچه نباشه، لذت زندگی رو چند برابر میکنه و پایه های زندگی زناشویی روو مستحکم میکنه.
واما نکات این مطلب:
1) کیان جوجو وارد 14 ماهگی شده. در اولین فرصت یه مطلب دبش از این موضوع مینویسم.
2) اگه هیات علمی نشم حتما میرم سراغ شووفر اتوبوس شدن. چون هم بُنیه شو دارم هم به جاده ها بلدم.
3)چون 20 روز دیگه امتحان جامع دارم و به شدت از طرف رضا دارم تهدید میشم که اگر امتحانت خراب بشه اِل میکنم و بِل میکنم، بنابراین تا اطلاع ثانوی مطلب جدیدی نخواهیم داشت و میرویم سراغ درس و مشقمان.
4) این مزاحمت های وبلاگی که امون منو بریده گوییییییا به سراغ خواهر شوهرمان هم رفته و ایشان را هم اذیت میکنند. باید یک جلسه خانوادگی تشکیل دهیم شاید مزاحم شناسایی شود.
5) یکی از دوستان جدید به نام مامان کیان برام نظر خصوصی گذاشته ولی آدرس نذاشتن متاسفانه. لطفا برام آدرس بذارین تا برسم خدمتتون.
6) در آخر روز معلم رو به همه مامانای معلم نی نی وبلاگی تبریک میگم.
دوستدار همیشگی شما
پَ ری سا