کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 25 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

باز آمدم.....باز آمدم

1393/3/5 13:30
316 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام، سلام سلام، همگی سلام، همگی سلام

ای زندگی سلام، ای زندگی سلام

 

سلااااااااااااااااااام و صد تا سلااااااااااام به روی ماه همه دوستان عزیزممممممم

خوبین انشالله؟؟ خوشید؟سلامتید؟؟؟؟

انشالله که صحیح و سالم و قبراق و شاد باشید.

ما هم خوبیم خدا رو شکر. خیلی خووووووووووووووووب.

همونطور که همتون میدونید علت تاخیر نسبتا طولانی این دفعه من آزمون جامع دکترام بود.

یه آزمون جامع میگم یه چی میشنُفین... .. رسما همه اطلاعات علمی مون رو از همون اول اول که آب بابا یاد گرفتیم زیر و رو کردن.

و خدا رو هزار مرتبه شکر که با سربلندی کامل میتونم بگم که این امتحان هم با موفقیت تموم شد . خدا رو هزاران مرتبه شاکرم.

خیلی نگران این امتحان بودم. تا یک ماه مونده به امتحان اساتید محترم در مورد منابع امتحانیمون توافق نظر نداشتن. بالاخره هم در ماه آخر تصمیم گرفتن همه درسای پیشنهادی جز امتحان باشه . من وقت خوبی برای درس خوندن داشتم ولی انگاری یه بختک افتاده  تو وجودم . به شدت خسته بودم. توان درس خوندن نداشتم.

یک هفته مونده به امتحان رفتم تهران،خوابگاه.

یکسری بچه های سال بالایی بودن که بار دوم  بعضیا به شکل مشرط بار سومشون بود که این امتحان رو شرکت میکردن.

روز اولی که تو خوابگاه بودم آب جوش ریختم رو پام و به شدت سوختم. هنوزم وقتی شلوار عوض میکنم از شدت درد جیغم به هوا میره.

از روز دوم هم دندون درد شدید گرفتم. قبل از بارداری کیان رفته بودم دندون پزشکی  بهم اعلام کرده بودن که حتما باید دو تا از دندونام عصب کشی بشه. حالا بعد از دو سال این درد کهنه اومد سراغم. اولا با مسکن بعد با آمپول بی حسی تو دندونم با این درد هم کنار اومدم. روز قبل از امتحان فهمیدم که یه سری از بچه ها امتحان رو حذف کردن و موکولش کردن به پاییز.

امتحانم روز دوشنبه و سه شنبه هفته پیش بود. صبح ساعت 8:30 شروع میشد تا 15:30.

واقعا آخرای امتحان دیگه انگشتامون بی حس میشد و نمیتونستیم نوشتن ر ادامه بدیم.

این دو روز گذشت و من چهارشنبه برگشتم ارومیه.

دلم برای کیانم لک زده بود. خیلییییییییییییییییییی بی قرارش بودم. یک هفته بود ندیده بودمش.

تو نظر اول احساس کردم کلی بزرگ شده. دندوناش موقع خندیدن کاملا پیدا بود.

وقتی من نبودم بابا رسول لطف کرده بودن و برای کیان اولین دوچرخه زندگیش رو خریده بودن.

یه سه چرخه فیروزه ای رنگ که کیان واقعا باهاش خیلی خوشحاله. الان نمیتونم عکس دوچرخه رو بذارم چون بسته بندیش کردیم تا انشالله بببریمش کرمان خونه خوندمون سرو همش کنیم.

خلاصه چهارشنبه و پنج شنبه به رفع خستگی و کیان بازی گذشت تا دوباره جمعه راهی تهران شدم برای ادامه امتحان که قسمت مصاحبه شفاهی بود.

به اعتراف همه همکلاسیام و به نظر خودم پر اضطرابترین لحظه عمرمون بود. چه قدرررررررررررررر بهمون سخت گذشت. هممون رنگ  رومون شده بود عین گچ. پرسیدن پرسیدن پرسیدن....

حالا مصاحبه تموم شد و رفته بودن برای جمع بندی و اعلام نظر قطعی...

نمیدونم از اون لحظات چی بنویسم فقط اون لحظه مدیر گروهم رو یادم میاد که گفت خسته نباشی برو جشن بگیر.

 

 

این جمله یه جورایی یعنی دکتر شدی....

تموم شد. دو سال پر از تلاش و خستگی و دوری و درس و جاده   .....تموم شد .

چه دو سالی بود.

اولش بارداری،مصاحبه ، قبولی ، ثبت نام، هر هفته قطار، تهران، کلاس،تمرین ،امتحان

هر هفته مجبور بودم برای چکاپ برم دکتر که ببینم کیان در چه اوضاعیه. حالا دکترمم کرمان بود و من رفسنجان.

رفت و برگشتم 4 ساعت طول میکشید.

زایمانم و به دنیا اومدن کیان مصادف شد با امتحانات ترم دومم. بچه یکی دوماهه به بغل و یه کیف پر از کتاب به کمر و یه توکل بر خدا ...ما بودیم و مسیر تهران کرمان.

سال دوم هم دوری از رضا ،فقط و فقط به خاطر کیان.

به این دلیل که تو این بدو بدوهای بی امان زندگی کیان لااقل یه جای امن داشته باشه.

کیان شد پسر مامان پریبا و من دوباره یار جاده ها و رضا تنها....

گذشت. نمیدونم اگه یه روز به گذشته برگردم چه نمره ای به این روزهای زندگیمون خواهم داد. نمیدونم اون موقع راضیم از این همه فشاری که هممون تحمل کردیم و به اینجا رسیدیم یا نظرم این خواهد بود که ارزش اینهمه استرس رو نداشت.....

نمیدونم فعلا هیچی نمیدونم. امیدوارم هرگز به خاطر این روزهایی که با گذشتن از آرامش  سلامتی جونم و دوری از عشقم در بهترین سالهای جوونیم  به دست آوردم احساس پشیمونی نکنم.

فعلا که خوشحالم. آروومم و راضی. تا بعدا چی پیش بیاد.

تو این مدتی که درگیر امتحان بودم دو ماه به سن پسرم اضافه شد. کیان ما الان داره روزای آخر  چهارده ماهگیش رو سپری میکنه.

کلی کارای باحال تو این مدت یاد گرفته. تو پست بعدی که حتما همین امروز مینویسمش میام و مفصلا در مورد این جغله و شیطنتاش مینویسم.

این پست رو با چند تا سپاسگذاری و نکته تموم میکنم.

1 -  خدای خوبم، خدای مهربونم تو همیشه خیلی بیشتر از لیاقتم به من دادی. من تصور هیچ کدوم از این تعمتهایی رو که دارم هم نمیکردم. همسر خوب ، فرزند سالم ، موقعیت اجتماعی ایده آل....همه رو تو بهم دادی. مثل همیشه هوامو داشته باش، گناهامو ببخش و کشتی زندگیمو به سمت آرامش و خوشبختی هدایت کن.

2- رضای نازنینم ، امید من ، صبر و قرار من، تو بزرگترین سرمایه زندگی من هستی. روزی که عاشقت شدم هیچی نبودم. فقط عاشق تو بودم. تو به من پر و بال دادی. تو شدی نردبون آرزوها و من فرستادی بالا. به لطف فداکاری و از خود گذشتگیای تو بود که من الان تو این موقعیت ایستادم. اگه تو نمیخواستی اگه تو به جلو هُلَم نمیدادی اگه تحمل و صبوری تو نبود الان من همون هیچ بودم. تو منو به اینجا رسوندی رضا. با دست خالی ولی یه دل پراز امید و توکل. خدا هر چی به من داده به حرمت دل پاک و مهربون تو داده. برای همیشه مدیونتم. برای تک تک ثانیه هایی که بدون من و کیان، تنها تو اون خونه سپری کردی و دم نزدی فقط گفتی تو درست رو بخون گفتی همه چی درست میشه گفتی شما که خوب باشین منم خوبم ....بابت همه اون لحظات ازت تشکر میکنم. دستت رو میبوسم و تا آخر عمرم سر تعظیم در مقابل بزرگواری تو فرود میارم. امیدوارم بتونم جبران کنم امیدوارم عشقم. دلم برات تنگ شده . داریم برمیگردیم خونه عزیزم.

3- مامان پریبای عزیزممم، مادر مهربونم، همه لطفی که در زندگیم بهم کردی یه طرف و این دو سال هم یه طرف.

مگه میشد نگران کیان باشم و درس بخونم؟ بچه مو به کی میسپردم که نگرانش نباشم؟

من بچه مو به آغوش امن تو سپردم مادرم. کی بهتر از تو . کی مطمءن تر از شما. کیان اونقدر به شما خو گرفته که شما رو مامان خودش میدونه. بچه مو عین دسته گل بزرگ کردی مادرم. واقعا ممنونم و مدیونتم. دستت رو میبوسم . خدا شما رو برای من و کیان  نگه داره انشالله.

 

 

4- نفر بعدی که یه دنیا عاشقشم و باید ازش تشکر کنم نفسم کیانِ. پسر نازنینم این درس خندن من برا تو یکی بد نشد چون مطمئنم هیچ کجای دنیا اینقدر بهت خوش نمیگذره که اینجا تو ارومیه خوشی. امیدوارم وقتی بزرگ شدی بتونم جبران دوری این دوران رو بکنم. امیدوارم در آینده تکیه گاهت باشم و بتونی رو مادرت حساب کنی. دوست دارم نازنینم.

 

5-یه تشکر مخصوص از خواهرم زهرا و بابا رسول و خانواده خودم و همسرم به خاطر همه همراهی و همدلیهاشون.

6- همیشه دلم میخواسته یه خواهر بزرگتر از خودم داشته باشم. خدای مهربونم امسال به واسطه نی نی وبلاگ  یه خواهر عزیزز  و یه دوست گل و مهربون برام فرستاد به نام فریده جوووووون مامان پرهام نازم. فریده نازنینم اولین بار صدای تو رو از حرم امام رضا شنیدم و تو شدی واسطه تا حرف دل منو به امام رضا بگی. از همه چی خبر داری و میدونی که کارو بارا چه طور پیش رفته. ممنونم از همدلی و مهربونیات. خدا پسر نازنینت رو برات حفظ کنه. امیدوارم  هر چی از خدا میخوای بهت بده.

 

 

راستی این چند وقته از خوابگاه به وبلاگ همه دوستان گلم سر میزدم فقط نمیتونستم با گوشی نظر بذارم.

خُب دیگه اینم مشروح اخبار مربوط به من در این مدتی که نبودم. حالا اگه میخواین حالی از کیان بپرسین و ببینین تو چیکارا میکنه تو چهارده ماهگی لطفا مطلب بعدی ما رو بخونین.

 

دوستتون دارم یه عالمه

هر چی بگم بازم کمه

پَ ری سا

 

 

پسندها (6)

نظرات (37)

خاله زهرا
5 خرداد 93 13:43
یافته هایت را با فرصتهای گذشته مقایسه کن اگر ” خدا ” را یافتی هر چه باختی مهم نیست . . .
المیرا
5 خرداد 93 15:26
سلاااااااااام خانوم دکتر . یه دنیااااااااا تبریک . واقعا خسته نباشی پریسا جون . خوشحالم که مزد زحمت هاتو گرفتیو مثه همیشه از امتحان سربلند اومدی بیرون . خدارو شکر خدارو صد هزار مرتبه شکر .. انشالاا که تو تک تک لحظه های زندگی موفق باشی .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااام المیرا بالام. خوبی؟؟؟؟ خوشی؟؟؟؟؟؟؟مرسی عزیزم. منم آرزوی موفقیت دارم برات عزیزم. خودتم میدونی که چقدر دوست دارم و مثل زهرا برام عزیزی. انشالله همیشه لبات خندون و قلبت پر از آرامش باشه.
مریم مامان کیان کوچواو
5 خرداد 93 16:06
پریسا جونم اشکمو دراوردی با این پستت تبریک میگم اول از همه به خودت بعدم به شوهر و پسره خوبت خداروشکر نتیجه زحماتت رو دید خانم دکتررررررررررررررر
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااام مریمی. خوبی؟؟/ نمیدونی من چقدر از دیدن نظرات تو خوشحال میشم. آخه میدونم عادت به نوشتن نداری. یه وقتایی که مینویسی خیلی ذوق میکنم. همیشه تو تعداد نظرات تو رو هم اضافه میکنم. میگم مریم هم هست فقط رو نمیکنه نظرش رو. کیان عزیزموو ببوووووووس.
عشق یعنی
5 خرداد 93 17:29
واااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییی من خیلییییییییییییییییییییییی خوشحاااااااااااااااااااالم . عزیزم مبارک ات باشه مطمئن باش خدا تو رو لیاقت چنین روزهایی میدونسته و انتخابت کرده . عزیزم دعاهات خیلی قشنگ بود این پست از اون پست هایی بود که من چندیییییییین بار خوندم و غرق مطالب اش شدم چه قدر خوشحالم که تونستی آزمون تو با موفقیت پشت سر بگذرونی از صمیم قلبم بهت تبریییییییییییییییییییییییک میییییییییییییییییگم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااااام عزیزممممممممم. شما خوبی؟؟ الان تو قفلی یا کلید؟؟؟؟؟؟منم برای هر دوی شما آرزوی موفقیت دارم. عشقتون روز افزون و همیشگی باشه عزیزم. عشق معجزه میکنه. راستی من آهنگ وبلاگت رو دانلود کردم هر شب گوش میدادم. خیلی باحاله. خیلی قت بود که آهنگی منو اینقدر جذب نکرده بود. مرسییییییییییییی
مهديه
5 خرداد 93 21:16
واي پريسا جون خستهههههههههه نباشي دست مريزاد دخترررررررر افرين به همت وپشت كارت خااااانم دككتتتتتتترررررررررررررررر...تبريك ميگم گلم خيلي خوشحالم برات بخدا اينو از ته دلم ميگمااااااااااااا...انشالا شاهد موفقيت هاي بعديتم هستيم......دلم برات تنگ شده بود هي سر ميزدم نبودي گفتم شايد كرماني ونت نداري نگو درگير بوديباااااازززززززززم تبررررررررريك
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااام مهدیه جونم. خوبی؟؟؟/ خوشی؟؟؟؟؟؟طاها جونم خوبه؟؟؟؟؟ مرسی از لطفت گلم. شرمنده ام میکنی. منم آرزوی موفقیت و سلامتی برای تو و خانواده عزیزت دارم. پسر کوچولومونو ببووووووووووووس
پریسا
5 خرداد 93 21:27
سلام عزيزم خیلی خوشحالم مطلب گذاشتی،منم از فریده جون ممنونم.....چون لطف کرد واسه منم دعا کرد...،پریسا جان وبلاگم حذف کردم...منتظر مطلب جديدم..ببوس کیانِ نازنین روسلااام پریسای بامعرفت و عزیز. فریده یه مشهد رفته کار همه رو راه انداخته.... چند بار وبلاگت رو باز کردم error داد. فکر کردم مشکل از اینترنت باشه. الان تو دنیای مجازی جایی ؟؟؟؟؟خونه ای ....؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه بخوام پیدات کنم چیکار باید بکنم؟ تازه برنامه ریزی کرده بودم که تابستون یه گپ مفصل با تو داشته باشم. حرفام خیلی بود واسه همین نمیشد نظر بذارم.
فریده
6 خرداد 93 1:17
اول اینکه :خانم دکتر هزاران بار بهت تبریک می گم. امیدوارم هر جا هستی و هر کاری که می کنی موفق باشی. نمی دونی وقتی خوندم که امتحانت رو خوب دادی چقدر خوشحال شدم. دوم اینکه چقدر ما رو شرمنده خودت می کنی. من واقعا دوستت دارم و همیشه واسه موفقیت دعا می کنم. از دیدن اسمم کنار افراد مهم زندگیت یه حس عالی بهم دست داد. دعا می کنم که لیاقت مهربونی ات رو داشته باشم. از چقدر خوشبختم که دوست خوبی مثل شما دارم. و در آخر اینکه خدا آقا رضا،کیان کوچولو، مامان پریبا،بابا رسول و زهرا خانم رو در سایه لطف خودش سالم و سلامت نگاه داره.
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلاااااااام فریده جونم. همه کسایی که منو از نزدیک میشناسن میدونن که من تعداد دوستام خیلیییییی کمن.خیلیییی کم. شاید چون سیاست خیلیا رو ندارم که بتونم دوستامو با زبون برا خودم نگه دارم. من اگه یکی رو دوست نداشته باشم و یا فکر کنم آدم خوبی نیست، نمیتونم به روش لبخند بزنم و قربون صدقه اش برم. همه چی ام رواِ. واسه همین دور و برم خالیه. نمیدونم چرا ولی خیلی با تو احساس نزدیکی میکنم. احساس میکنم شما ورژنِ عاقل و بالغ شده ی ِ منی. منم بهترینهای دنیا رو برات آرزو میکنم. شاد و سرحال و سلامت باش و در کنار ما بمون.
مامان عبدالرحمن اویس
6 خرداد 93 8:01
پریساجون تبریک میگم عزیزم واقعا نمونه ایی وتلاشهات بی نظیر
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی یاسمین عزیز. شما هم یه مامان نمونه ای. خدا پسرای نازنینت رو برات نگه داره
مهسا
6 خرداد 93 11:16
وای ی ی پریسا جون... سلام م م م چقدر خوشحالم... خیلی خیلی خوشحالم... مبارکه ه ه .. همش فکرم پیشت بود...با آرش حرف می زدیم... گفتم که امتحان جامع داری... وای چقدر سخت بوده... خیلی خوشحالم واست.. تبریک می گم خانم دکتر... انقدر قشنگ نوشتی که چشمام پر اشک شد... دلم واست یه ذره شده بود دختر... خنده هات... بیا بغلم...
قویترین مامان دنیا
پاسخ
آره مهسا جونم خیلی دوره سختی بود. به خیر گذشت راستی اونجا هم آزمون جامع هست؟؟؟؟؟؟؟ گمون نکنم این ادا اطوارا اونجا هم باشه سلام به همکلاسیمون برسون منم خیلی دلم برات تنگ شده
پریسا
6 خرداد 93 13:50
عزیزمی،شمارمو بهت میدم عزیزم خصوصی تو چک کن
احساس جوانی
6 خرداد 93 15:38
هیچ لحظه ای شیرین تر از این نیست که بعد از این همه سختی به هدفت برسی، واقعا به تمام معنا به این مفهوم میرسیم که خداوند در قرآن می فرماید بعد از هر سختی آسانیست ، اینو میتونیم با اندکی تفکر در نوشته های شما بفهمیم ، منم از از صمیم قلب برات خوشحال پریسا جون ، خانم دکتری رو بهت تبریک میگم ولی قول بده اگه ی روزی استاد ما شدی هوامونو داشته باشی هااااااا
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلاااااااام دوست جونی. خوبی؟؟؟؟؟ واقعا لحظه شیرینیه. انشالله شما هم خیلی زود فارغ التحصیل بشی و نتیجه زحماتت رو ببینی
مامان لیانا
6 خرداد 93 17:35
سلام پریسا جونم تبریک میگم بهت عزیزم پریسا جون شما یک دکترا نداری شما چندتا دکترا گرفتی..دکترای مادر نمونه..دکتر همسر نمونه..دکترای فرزند نمونه..خیلی خیلی خوشحالم که بالاخره نتیجه تمام سختیها و تلاش هات به بار ننشست..عزیزم برات آرزوی موفقیت روز افزون میکنم لحظه هاتون پر از لبخند کیان جون
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااام مرجان جوونم. شما همیشه نسبت به من لطف دارین. منم بهترینهای خدا رو برات آرزو میکنم عزیزم. نه هنوز تموم نشده دفاع از پایان نامه ام مونده. ولی آزمون جامع و واحدها تموم شدن. اگه خدا بخواد میخوام تا عید دفاع کنم کلا خلاص شم
لیلیوم
7 خرداد 93 2:17
مبارکه عزیزم
مامانی غزل جون
7 خرداد 93 9:22
سللااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام دوست جوووووووونی خدارو هزاااااار بار شکر آفرین به این اراده و پشتکار هزار آفرین... خیلی خوشحال شدم امیدوارم همیشه موفق باشی عزیزم خدا مادر مهربونتو برا ت حفظ کنه از طرف من به بوووووووووووووس آبدار بهش بده همیشه شاد باشی دوست جونی
عشق یعنی
7 خرداد 93 10:13
پریسا جون من قفل هستم خانم آقای کلید کلید برای کسی نظر نمیزاره . چون میگه دوستات همه خانم هستن بزار راحت باشین همچین شوهری داریییییییم ما.
عشق یعنی
7 خرداد 93 11:36
چه خوب که آهنگ وبلاگم به دلت نشسته. بالاخره این وبلاگ ما به یه دردی خورد
عشق یعنی
7 خرداد 93 11:41
میگم پریسا جون الان که شما خانم دکتر تشریف دارین . بازهم پسرتون و به دختر بندخ می دهید آیااااااااااااااا؟
قویترین مامان دنیا
پاسخ
با کمال میل حتما
مریم مامان پارسا
7 خرداد 93 13:12
سلام عزیزم خسته نباشیییییییییی تبریک تبرک عزیزم بسیار بسیار از موفقیتت شاد شدم,امیدوارم همیشه شاد و موفق باشید
مامان مینا
7 خرداد 93 19:55
واااااایییییی مبارکهههههههه تبریک میگم پریسا جونم دیگه خانم دکتر شدی.عزیزم خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم مثل همیشه موفق و سربلند بیرون اومدی از غول امتحان..عزیزم ایشالا نتیجه این زحمات و میبینی ودرکنار خانواده با خوشبختی و اسایش زندگی میکنید... خدا ایشالا همه عزیزانت رو برات نگه داره عکسایه کیان جونو بزار که خیلی دلمون براش تنگه
مامانی کسرا
8 خرداد 93 2:36
سلااااااااااااااااان واای من چقدر دیر رسیدم!!!!! شرمنده! از صمیم قلب بهت تبریک میگم، خیلی خیلی خوشحالم که موفق شدی ،واقعا دختر باهوش و صبوری هستی انشالله خداوند در تمام مراحل زندگی کمک حالت باشه برات بهترین ها رو آرزو میکنم امیدورم همیشه خوب و خوش باشی http://www.parsianland.ir/wp-content/uploads/2013/01/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%BE%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D9%88%D9%84%D9%86%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%86-2.jpg یه صفحه اینترنت باز کن این آدرس بالا رو کپی کن توش
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی سودابه عزیز. ممنون از لطف و محبت همیشگیت
مهسا
10 خرداد 93 23:10
بوس س س پریسا جون خیلی شادم واست... دوست داریم.. بوس س س
مامان آرشیدا
12 خرداد 93 9:52
تبریککککککک خانم دکتر نازنین،خیلی خوشحالم که به آرامش رسیدی،لبخند رضایت رو میشه از نوشته هات حتی دید،راست میگه خدا جون(ان مع العسر یسرا) من با این آیه به آرامش عجیبی تو زندگیم رسیدم ؛امیدوارم هیچ وقت از کیان جون و باباش جدا نمونی عزیز دلم
مامانی غزل جون
14 خرداد 93 12:54
خانم دکتر بازم رفتی که رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهسا
15 خرداد 93 18:30
سلام پریسا جون خوبی؟؟؟ وبلاگ کسرا جون باز نمی شه..خبری داری؟؟؟
مامان مینا
17 خرداد 93 13:57
پریسا جونم کجاییییییی.دلمون تنگتونه
مامانی غزل جون
18 خرداد 93 0:11
خااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانم دکتر کجااااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مریم
20 خرداد 93 7:10
واااااااااااااای خدای من چه خبرهای خوبی مبارکتون باشه خانم دکتر. خوشحالم از موفقیتتون. همیشه به شادی و خوشبختی باشه زندگی و البته سلامتی
مامان شایلین
20 خرداد 93 17:30
پریساجون تبریک میگم خیلی خوشحال شدم از اینکه امتحانتو با موفقیت دادی و قبول شدی ، وقتی این پستت رو خوندم خیلی ناراحت شدم که با اینوضعیت امتحان دادی ، راستی خانمی کجایی؟ الان دو هفته ا س ت مطلب جدید نذاشتی ما دلمون واسه کیان جون تنگ شده ، قبلا تند تند پست میذاشتی الان که وقتت آزاد شده مثل اینکه سرت مشغول کارهای دیگه اس ، از طرف من کیان خوشگلو ببوووووووس
فریده
21 خرداد 93 7:50
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای کجایی ؟ بازم رفتی کرمان ؟ چرا نمی آیی؟ چرا فکر دل ما نیستی ؟ هر چی می خواهم چیزی نگم ، نمی شه . دلمون واسه خودت و کیان یه ذره شده . بیا دیگه . چقدر شوهر ذلیلی . مواظب خودت و کیان کوچولوی ما باش ، حسابی در کنار بابا رضا بهت خوش بگذره . دوستت دارم.
عشق یعنی
21 خرداد 93 8:38
الوووووووووووووووووووووووووو صداااااااااااااااااااا میاااااااااااااااااااااااااااااااااااد کسیییییییییییییییییییییییییییییی اینجاااااااااااااااااااااااااااااااا نیسسسسسسسسسسسسسسسسسسسست الوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو کیااااااااااااااااااااااااااااااااااان صدام نمیرسه
✿مامان شقایق✿
22 خرداد 93 16:43
سلام عزیزم اول از همه تبریک میگم ایشالا توی کل مراحل زندگیتون موفق باشید پسر نازی دارین خدا بهتون ببخشه خانمی گلم من از دوستان وبلاگ سودابه جون و کسرا هستم اما مدتیه که وبلاگش تعطیل شده خیلی نگرانشم لطفا از حالشون ما رو باخبر کنید فداتون اگر منو قابل دوستی میدونید و با تبادل لینک موافقید خبرم کنید
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام عزیزم با افتخار لینکتون میکنم.
مامان لیانا
23 خرداد 93 1:51
پریسا جون دلم براتون تنگ شده امیدوارم هر جا هستید شاد و سلامت باشید
مامان لیانا
23 خرداد 93 1:52
پریسا جون دلم براتون تنگ شده کجایی؟؟..امیدوارم هرجا هستید شادو سلامت باشید..ایام به کامتان
مهسا
24 خرداد 93 21:43
پریسا جون کجایی؟؟؟ دلمون گرفت..بیا دیگه ه ه از سودابه جون خبر داری؟؟؟؟؟؟؟؟ وبلاگش چرا اینجوری شده..خیلی ناراحتم..حالش خوبه؟؟؟
مهسا
24 خرداد 93 21:44
سلام عزیزمو خوبی؟ خوشی؟؟؟ کیان جون خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم تنگ شد..
غلام 6 لول بند
25 خرداد 93 17:39
رفتی . . . . . . ؟
مامانیش و سیدمحمد
29 خرداد 93 15:51
سلام . خسته نباشید . موفقیتتونو در آزمون دکتری تبریک میگم . میتونم رشته تحصیلیتونو بدونم ؟ممنونم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام به وبلاگ پسر ما کیان خوش اومدین. رشته ام فیزیک عزیزم