کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

فرار از گرمای بی سابقه

1393/4/29 1:28
313 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااااام به روی ماهتون.

خوبین؟؟؟؟؟؟؟ نماز روزه هاتون قبول. شبای قدر ما رو که از یاد نبردین انشالله؟

راستی تعطیلات خوش گذشت؟

ما هم خوبیم خدا رو شکر.

در حالت نیم پز(مثل غذاهای کنسروی) هستیم در خدمتتون.

میبینین تو رو خدا شانس ما رو.

هر سال ماه رمضون من کرمان بودم. دمای هوا روی 40، 50 بود هر بار زنگ میزدم اینجا صدای شُر شُر بارون و جیک جیک پرندگان شنیده میشد.

حالا امسال که من اومدم اینجا ، افطارمون یک ساعت و ده دقیقه بعد از کرمانِ که هیچ، ارومیه 6 درجه هم گرمتر از کرمان شده.

خدایا من نوکرتم، به بقیه رحم کن. منو بی خیال...

امروز برای فرار از گرمای تابستون و برای اینکه کیان هوایی عوض کرده باشه رفتیم باغ خاله زهرا اینا.

خوبی که باغ زهرا داره اینه که

اولا از خونه ما فقط 12 دقیقه تا اونجا با ماشین راهه.

ثانیا باغ انگور نیست. (از باغ انگور به یاد کودکی هایم بدم میاد. چون پر از دردسره).باغِ آلواِ.

اینم یه عکس از درختای آلوش

باغ زهرا دو تا حوض داره که اگه آدم قانعی باشی میتونه کار استخر رو برات انجام بده.

دیروز زهرا لطف کرده بود و عمو حجت رو فرستاده بودن تا حوض کوچیک رو پر آب کنن و آبش گرم بشه تا امروز که کیان خان تشریف میبرن تنی به آب بزنن و کیف کنن.

همینکه رسیدیم به باغ. ...

بانوی محترمی که در عکس مشاهده میفرمایین

بعله مادرِ عزیزتر از جانمان(سندِ کیان رو ششدانگ زدیم به اسمِ مادرم)

فرمودند که محاله بذارم بچه رو بکنین تو این آب، این آب سرده. حالا از ما اصرار از مامانم فحش و بد بیراه ....

فقط اجازه دادن که کیان پاهاش رو بکنه تو آب.

اینم عکسِ پاهای خوشحالِ کیان(بقیه اعضا محروم ماندند از این نعمت)

 

 

چند دقیقه بعد مامانم اومد و کیان رو گرفت و گفت "بسه بچه سرما میخوره"

 

بعد خودش کیان رو برد تو اون یکی حوض که آبش چون کمتر بود خیلی گرمتر شده بود.

انصافا کیان تو این یکی حوض خیلی کیف کرد چون آبش کم بود و کیان میتونست تند تند تو  آبا  بُدو اِ.

اینم عکساش

 

بعد من و خواهرم دیدیم اینطوری که نمیشه ما کلی هوله و سشوار و لباس آوردیم ...

گشتیم یه ظرف گنده پیدا کردیم که عمو حجت دیروز پر آب کرده بودن و جلو آفتاب گذاشته بودن.

از مامور اداره استاندارد(مادرم ) تقاضا کردیم که تشریف بیارن و دمای آب رو ارزیابی کنن.

وقتی نتیجه مثبت اعلام شد با زهرا سریع کیانُ لخت کردیم انداختیمش تو بشکه.بچه قهقهه میزد از شادی

 

 

در کل روز عالی ای برای کیان بود

 

 

کلی آب بازی کرد

کلی خاک بازی کرد

وسط باغ کلی رقصید

خوب بود خدا رو شکر.

 

بقیه هیات همراه هم، رفتن تو حوض و تنی به آب زدن.

فقط من بودم که نظاره گر بودم.

کلا یه مدتیه افتادم تو خودم و قصد بیرون اومدن ندارم.

بهم خوش میگذره همینطوری. کاریم نداشته باشین.

یه نکته جالب:

کیان وقتی خیلی از ته دل میخنده، چشاش اشک میزنه.

دیشب داشتم فکر میکردم که من خودمم همینطوری بودم. بزرگتر که شدم خوب شدم.

بعد فکر کردم دیدم نه این ترک عادت به خاطر بزرگتر شدنم نیست،    مدتهاست که خنده ای از ته ته ته دل نبوده که اشکم در بیاد.

نه اینکه فکر کنین من آدم افسرده ایم نه.

اتفاقا کسایی که منو از نزدیک میشناسن میدونن که معمولا آدم شادی هستم و شادی و انرژی مثبت رو به جمعی که وارد میشم تزریق میکنم.

ولییییییییی

خیلی فرقِ بینِ تلاش برای شاد موندن و شاد بودنِ واقعی.

استادم  چند روز پیش در تعریف از من گفتن: "پریسا پر از زندگیه"

تو دلم گفتم آره فقط امکاناتش فراهم نمیشه که من شکوفا بشم.

بگذریم بازم نصفه شب شد و من موندم و جاده خاکیهای ذهنم.

 

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باشد که روز و روزگار خوش است

همه چیز روبراه است و بر وفق مراد است و خوووووب
 تنها دل من ؛ دل نیست

آره

(راستی در ایامی که شما دوستان در مرخصی تشریف داشتین،اینجانب اضافه کاری کردمو 3-4 تا مطلب جدید گذاشتم.

خواهشمندم از مطالب جدید ما در پایین همین مطلب دیدن فرمایید)

 

میگن شب 23 اُم ، شب قدرِ اصلیه.

التماسِ یه دعایِ پررنگ دارم از همه دوستان

منم دعاگوتون بودم و هستم و خواهم بود.

دوستدار همیشگی شما

پَ ری سا

 

 

پسندها (6)

نظرات (16)

مهديه
29 تیر 93 4:37
به بههههههههههه صفايي كردينا....بچه ها وعشق اب بازي وخاك بازي...كاش مام بچه مونده بوديم
فریده
29 تیر 93 8:26
هر چی مامانت می گه بی برو برگرد بگو چششششششششم . آخه بنده خدا می دونه که اگه خدای ناکرده کیان مریض بشه باید خودش پرستاری کنه . این روزا حدیث داریم که بهشت زیر پای مادربزرگان است .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
خیلییییییی حدیث باحالی بود. یه خنده واقعی اومد رو لبهام. خدا تو رو برا من حفظ کنه که همیشه حالمو خوب میکنی دوست جون
فریده
29 تیر 93 8:31
راجع به شاد بودن هم راست می گی ، شادی واقعی خیلی وقته سراغمون نیامده ، منم قبلاً قهقهه می زدم که صدام تا چند تا خونه اونطرف تر هم می رفت ولی حالا دیگه اثری ازشون نیست . حالا شما فرسنگ ها از همسرتون دورید ، من دیگه چه مرگمه .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
واقعا چرا اینجوری شده. به نظرت مربوط میشه به کهولت سنمون یا به خاطر مرغ و گوشتای هرمونیه که میخوریم؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان فاطمه
29 تیر 93 10:55
مامانت راست میگه .آخه دکتر بچه سرما میخوره .فکر کردی خودتی که توی این آب دووم میاری.مگه چند کیلو بچه است که جون داشته باشه.
قویترین مامان دنیا
پاسخ
وااای دعوام نکن دوست جونی. قول میدم از این به بعد همیشه به حرف مامانم گوش کنم. شبا مسواک بزنم. پسته و آجیلم با دندون نشکنم. تو فقط دوستم بمون خُب؟؟ چاکرتیم رفیق. فاطمه نازنینمو ببوس
مامان مینا
30 تیر 93 0:05
ای جان عزیز دلم کیان چه کیفی کرده به به چه باغ زیبایی پریسا جون یه واقعیته اکثرمردم اینجوری شدن دلها خوش نیست .مشکلات زیاد و.....آه ه ه ه امیدوارم همیشه لبت خندون و دلت خوش باشه .... به حرف مامان جونتم گوش بده آفرین
محدثه(گل یاس)
30 تیر 93 10:36
سلام پریسا جون طاعات و عبادات شما هم قبول درگاه حق ان شااله همیشه کیان عزیز کنار پدرومادرش 120 سال شاد و سالم زندگی کنه پدرومادرتون رو هم واسه شما حفظ کنه جای آقای همسرتون هم خالی نباشه اینجا هم هوا خیلی گرمه خوبه حداقل باغ خاله زهرا هست ما که تو آپارتمان پختیم از گرما حداقل شما واسه ما دعا کنید باغی برامون پیدا بشه
محدثه(گل یاس)
30 تیر 93 10:38
ببخشید کیبوردم مشکل داره این فاصله خالی موند حالا شما فرض کنید سرکاریه ولی باور کنید اتفاقی شد
مامان لیانا
31 تیر 93 3:01
خدای من این پریسا چی میکنه پست روی پست آفرین من که از دست لیانا خواب و خوراک ندارم..همه جا پای خاله زهرا در میان است به به عجب باقی مبارکت باشه خاله جون مهربون..عزیز دلم کیان حسابی کیف کرد فداش بشم..انشالا همیشه به گردش باشید..پریسا حال و هواتو دقیقا درک میکنم منم همینجورم تو لاک خودم باشم حالم بهتره..دیگه کتر کسیه که قهقه بزنه..انشالا کوچولوهای ما صدای خنده هاشون به عرش برسه الهی آمین
مهسا
31 تیر 93 16:26
وای دختر کلی خندیدم. دلت همیشه شاد باشه. حسابی لذت بردید ها.. مهربونی و دلواپسی مامانت از چشماش پیدا بود. ایشالا همیشه تو شادی. پریسا جون عزیزم من یادمه اون موقع ها هم که ردیف اول بودیم و می خندیدیم... اکثر مواقعا چشمات پر اشک می شد. دقیقا یادمه. نوشتی بزرگتر شدی خوب شدی... نه بابا.. همین چند سال پیش هم بلند بلند که می خندیدی از چشمات آب می یومد. یادت نیس؟؟؟ من و لیدا... همچین با هیجان می خندیدی
مامانی کسرا
31 تیر 93 18:58
همیشه با شادی و گردش انشالله روز و رزگارتون خوب و خوش باشه کیان عزیز دوست دارم عمه جوونمواظب خودت باش
قویترین مامان دنیا
پاسخ
ما هم دوست داریم عمه جووون. یه ماچ محکم برای کسرای عزیزززززززززم
مامان آنیسا
1 مرداد 93 7:46
مامان جون خیلی پسر شما خوردنیه ها با اون موهای فرفریش خوشحال میشیم لینکمون کنید و بهمون سر بزنید
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام. به وبلاگ پسر ما کیان خیلی خوش اومدین. ممنون . نظر لطفتونه. چشم در اولین فرصت میرسیم خدمتتون
کیمیا
1 مرداد 93 10:17
پریسا جون به شما دو تا خواهر شیطون بود حتما بچه رو سرما میدادید،خدا ازین باغا نصیب ما بفرماید تو این داغی هوا...
قویترین مامان دنیا
پاسخ
کیمیا جون انشالله خدا یه باغ گنده گنده گنده با یه استخر بزرگ بهت بده برین با آرشیدا توش کیف کنین. آمین
مامان شایلین
2 مرداد 93 0:51
همیشه به گردش وتفریح پریساجون، چه باغ باصفایی، بیشتر از همه فکرکنم به کیان جون خوش گذشته و حسابی بازی کرده اونم چه بازی آب بازی و ..... ، خانم دکتر ، مامان نمونه و فداکار همیشه به حرف مامان جونت گوش کنم هرچی باشه اونا چندتا پیراهن از ما بیشتر پاره کردن ، چندتا پچه بزرگ کردن خودشون بهتر میدونن چه آبی واسه آب بازی خوبه، در ثانی اگه خدای نکرده سرما بخوره اونوقت مامان پریبای بیچاره باید جور نگهداریشو بکشه هرچند خود منم باشم راضی نمیشه شایلین تو این سن بره .اب بازی کنه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااااااااام بهناز جونم. خوبی؟؟؟؟؟راس میگی هر وقت به حرف مامانم گوش ندادم چوبش رو خوردم. دختر نازمو ببوس از طرف من.
مامانی غزل جون
2 مرداد 93 12:25
قربون خنده ات برم عاشق خند های با صدای بلند هستم آخه خودم هم همینطوری میخندم گاهی اوقات تو جمع های خیلی شاد که خوش میگذره منم که با صدای بلند میخندم یهو به خودم میام و میگم اِ چه خبره سنگین باش خانم باش ...زشته بده... راستی چه باغ باصفایی برای تجدید قوا و انرژی مثبت خوبه هراز چند گاهی به این باغ بیای دوست جونی...
قویترین مامان دنیا
پاسخ
خدا رو شکر که بین دوستام هنوز کسایی هستن که خنده هاشون از ته ته ته دلشونه. همیشه شادیت رو از خدا میخوام دوست جونی
مامانی كسرا
3 مرداد 93 11:48
موضوع خاصي پيش نيومده، فقط اون خانمه بود مهدخت؟ اينروزا مثل سگ هاااار دائم ما رو كوچيك ميكنه و تحقير ميكنه انشالله كه خداوند جواب كاراشُ بده چون من حقيقتا نتونستم جواب بدم!!! بعد تولد كسرا(فك كنم چون دعوت نبود) پيغوم پسغوم ميده برامون .... خلاصه كه بايد تحمل كنم عزيزم تا بگذره فقط يادم باشه ازش درس بگيرم اگه يادم رفت شما ياداوري كن
قویترین مامان دنیا
پاسخ
وااااااااااااااااااای خیلی ناراحت شدم. شما به هیچ وجه کوچیک شدنی نیستین. هنوز تو شوکم. چقدر آدم میتونه پست باشه. اه اه اه حالم بد شد ازش. مثل همیشه محکم باش و محکم جوابش رو بده. تو میتونی. مطمئنم
عشق یعنی
4 مرداد 93 1:30
به به میبینم که هییییییییی از این داماد ما عکس میزاری عکس هاشو که میبینم کلیییییییییییی کیفوووووووووور میشم. تازه جاهایی که پاهاش و تو اب کرده منم کیف کردم . به که چقدر دلم خواست . پریسا جون منم دلم برای یه قهقه تنگ شده. چند روز پیش داشتم میخندیدم . یه هو کلید بهم خیره شده بود بهش گفتم اتفاقی افتاده بعد میگه نه عزیزم دلم برای خندیدنت تنگ شده بود. فکر شو بکن چند وقت بود نخندیده بودم و خودم فراموش کره بودم