بیست ماهگی رو به پایان است
سلااااااااااااااااااااااااااام
سلام به روی ماهتون
خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما خوبیم خدا رو شکر
یک آبان ماهِ سخت رو پشت سر گذاشتیم
تو این ماه یک سفر یک هفته ای به کرمان رفتیم و با یک مریضی وحشتناک دوهفته دست به گریبان بودیم.
پسرم دو هفته تب و درد و اسهال و استفراغ داشت.
تو این دو هفته لب به غذا نزد، شیر نخورد، فقط آب خورد و گریه کرد
یک کیلو و ششصد گرم هم وزن کم کرد. وحشتناک بود. خیلی از لحاظ روحی بهم ریخت هممون رو.
خدا رو شکر که بهتره الان.
آبان ماه امسال رو اصلا دوست نداشتم. ماهی بود پر از دوندگی، تلاش و زحمت و نتیجه اش هم به جایی نرسیدن بود.
الان ساعتهای آخر آبان ماهه.
حس خوبی نسبت به آذرماه دارم.
کیان کوچولو تو این ماه، چند تا دندون درآورد.
شیشه شیرش رو ترک کرد.(الان پنج روزه که از شیشه شیر نخورده.با لیوان میخوره) البته این کارش هم خودجووش بوده. هرگز به این زودیها قصد نداشتم شیشه رو ترک کنه ولی خُب فسقلی خودش اینطور صلاح دیده گویا.....
در مورد پوشک هم تقریبا 70 درصداز مصرف پوشاکمون کم شده. فکر میکنم تا دوسالگی پوشکش رو هم کامل بذاره کنار.
ما در هردوی این موارد هیچ نقشی نداشتیم. کاملا اختیاری بوده کارای این فسقلی.
دایره لغاتش گسترده تر شده. فارسی و ترکی رو به طور موازی یاد گرفته. هر دو رو کامل میفهمه.
با همه یِ دنیا فارسی حرف میزنه بجز بابام.
بابام ترکی میپرسه و ترکی ازش جواب میگیره.
قبلنا وقتی میخواستیم کیان متوجه حرفمون نشه ترکی حرف میزدیم، مثلا من به ترکی به مامانم میگفتم من میرم دانشگاه، کیان نفهمه
الان دیگه نمیشه این کارو کرد، هم ترکی میفهمه، هم فارسی.
به قول زهرا باید رو بیاریم به زبان سوسکی.....
از اشکال هندسی دایره و مربع و مثلث رو شناخته و نقاشیشون میکنه. عاشق دایِده(دایره) گفتنشم.
در یک حرکت انقلابی همه سی دی های عمو پورنگ و فیتیله هاشو جمع کردم چون واقعا خودم متوجه حرکات زشت و نابهنجارشون و اثراتشون روی کیان میشدم.
زدم به سیم آخر و کلی از کارتونهای دوران کودکی خودمون رو دانلود کردم.
الان یه مدتیه که جکی و جین(خرسهای کوهستان) تماشا میکنه. چقدر دیالوگهای زمان ما مودبانه و نرمال بود.
از عمو فتیله ها یاد گرفته بود که پاهاشو بکوبه به زمین و بگه اینوووووو میخواااااااااااااااااام
راستش رو بخواین امشب میخواستم فقط چند تا عکس یادگاری بذارم. اصلا حس نوشتن نداشتم.
ولی یکهویی شد..
حالا بریم سراغ اصل مطلب: چند تا عکس یادگاری
در آخر هم این شعر رو برای خودم مینویسم که یادگار بمونه از حس و حال این روزای خودم
مطمئنم روزی میرسه که ....
مایه اصل و نسب در گردش دوران زر است
دائما خون میخورد، تیغی که صاحب جوهر است
دود اگربالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
شصت و شاهد هر دو دعوای بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است
آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد، دیگری نعل خر است
گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن
روی دریا کف نشیند، قعر دریا گوهر است
شاد باشید و سرفراز
زیر سایه خدای مهربون
التماس دعا
پَ ری سا