بارداری برای کیان
دوران بارداری من خیلی پر سفر بود.اولین مسافرت در دوران بارداریم مربوط به 2ماهگی بارداری و عقد خاله زهرا بود و من و این نی نی تو دلم مجبور شدیم بریم ارومیه.نصفش رو با هواپیما و نصفش رو با اتوبوس.
وقتی تازه از ارومیه رسیدیم خونه.از مرکز آزمون با من تماس گرفتن و گفتن آزمون کتبی دکتری قبول شدم باید تا دو روز دیگه برم مصاحبه.با کلی استرس و هول و ولا با بابا رضا،با اتوبوس،راه افتادیم رفتیم مصاحبه.روز مصاحبه اساتید از پایان نامه ارشد من خوششون اومد و چون من رتبه یک دوره ارشد خودم بودم منو پذیرفتن ولی گفتن باید تعهد بدی که تا چهار سال کار نکنی و بچه دار نشی حالا این تعهد در صورتی بود که من نی نیم تو دلم داشت سه ماهه میشد. گفتیم توکل بر خدا
خلاصه شهریور رسید و من دکتری فیزیک حالت جامد دانشگاه علوم و تحقیقات پذیرفته شدم.حالا مجبور بودم هر هفته برم تا تهران و برگردم.
هر هفته سه شنبه مامان پریسا با این نی نی تو دلش راه میافتاد از رفسنجان با پژوها میرفت کرمان.اونجا سوار قطار میشد میرفت تهران.باکلی مترو و اتوبوس و تاکسی تو تهران خودش رو میرسوند به دانشگاه. از ساعت 9 تا 1 یکریز مینشت رو صندلی و درس کوانتوم بس ذره ای گوش میداد .کلاس که تموم میشد میرفتیم ناهار سلف. بعدهم میرفتیم خوابگاه که با دانشگاه کلی فاصله داشت.(حصارک تا میدون انقلاب).
فردا ظهر می اومدم دانشگاه و دوباره یک کلاس چهار ساعته ماده چگال داشتم. آخرای کلاس باید زود پامیشدم آژانس میگرفتم می اومدم راه آهن. سوار قطار میشدم و پیش به سوی خانه و بابا رضا. پنج شنبه 6 صبح از قطار تو زرند پیاده میشدم و با یک پژو خودم رو میرسوندم رفسنجان.
وقتی دیگه خونه میرسیدم دلتنگ بابا رضات بودم شدید،دست و پام ورم کرده بودن چطوووور،تو هم خودت رو سفت جمع میکردی یه گوشه عزیزکم. این برنامه ای که تعریف کردم هر هفته به مدت پنج ماه تکرار شد. و من تا سه هفته قبل از زایمانم میرفتم به دنبال کسب علم و دانش
منو کیان -دانشگاه-یک روز سرد برفی