کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

بیماری کیان

1392/6/23 17:27
414 بازدید
اشتراک گذاری

سلام      سلام      سلام

 

بعد از چند روز تاخیر بالاخره تونستم بیام و یه دستی به سر و گوش این وبلاگ بکشم. معذرت میخوام از تمام عزیزانی که دیر به نظراتشون پاسخ دادم. مخصوصا abiem

 

تو چند روزیکه گذشت یک ویروس خبیث  به کوچک خان ما حمله کرده بود و نی نی ما رو مریض کرده بود. بچه ام تب داشت و بی اشتها شده بود.  خدا شکر دوره نقاهت گذشت و کیان ما داره کم کم خوب میشه.

 

این روزا خیلی سرمون شلوغه. تا چند روز دیگه عروسیه دایی مهدیه و ما داریم میریم ارومیه. به همین دلیل مشغول جمع کردن ساک و خرید بلیط و انجام کارهای عقب افتاده ایم. کیان هم  اصلا همکاری نمیکنه. خیلی خیلی شیطون شده. جیغ زدن یاد گرفته  و برای هر درخواستی که داره جیغ میکشه. شیر میخواد جیغ میزنه. حوصله اش سر میره جیغ میزنه،جاش کثیف باشه جیغ میزنه و............. . دیشب اونقدر سردرد داشتم که دو تا استامینوفن کدوئین خوردم و تا صبح صدای جیغش رو تو خواب میشنیدم. یه اتفاق بد دیگه اینکه،قبلا کیان شب که میخوابید تا صبح بیدار نمیشد و من تو خواب بهش شیر میدادم ولی حالا شبا حداقل دو بار بیدار میشه و تا رو پام نذارم و یه ربع تکونش ندم نمیخوابه. .اینم از روزگار ما

 

 

 

 فکر کنم تا به ارومیه برسیم و یه کم جا بیفتیم دیگه نتونم بیام و مطلبی بنویسم . پس فعلا خداحافظ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

پوریا
23 شهریور 92 18:22
اگه فروختمت ناراحت نشو ، چون هر کسي از به راهي نون در مياره ، ما هم از گل فروشي ...
خاله زهرا
23 شهریور 92 19:21
قربونت بشم درد وبلات به جونم کوچولوی من خیلی دلم واست تنگ شده عسیسم
مثل هیچکس
24 شهریور 92 0:18
خدا بد نده ایشالا زودتر خوب بشه میدونم خیلی سخته ولی از این به بعد دیگه تنها نیستید ومادر وپدر گلتون همراهتون هستند هرچند از همسرتون دور میشید ولی میارزه .راستی عروسی دایی مهدی مبارک براشون ارزوی خوشبختی میکنیم .

مرسی عزیزم

مامانی کسرا
24 شهریور 92 1:06

امیدوارم زودتر کیان جون به سلامتی بزرگ شه
شنیدم مریض شده خیلی نگران شدم!
خدا رو شکر الان خوبه

مرسی عمه جون.