کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 3 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

کیان من ،این روزها

1392/7/19 18:48
390 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان عزیزم..... و

یه  سلام مخصوص همراه با کلی بوس و آخیش و دلتنگی به بابا رضای گل خودمون که فکر کنم اولین مشتریه این پست باشه.

بابا رضا جون سلام               رضای گلم سلاااااااااااااااااااام

ما خیلی دوست داریم آقای کارآموز. عاشقتیم و دلمان برایت قدر یک نخود گردیده است.

 

بگذریم وبلاگ بچه که جای این حرفا نیست.

 

اگر از احوالات کیان کوچولو در اواسط هفت ماهگی بخوام بگم:

اول اینکه خدا رو شکر داره به غذا خوردن عادت میکنه. مامان پریبا ،تو این زمینه خیلی فعاله و هر روز حتما سه وعده، صبحانه و نهار و شام رو به کیان غذا میده. وسطای روزم میوه میخوره. غذای مورد علاقه اش آبگوشته و به همین دلیل ما یه روز در میان آبگوشت داریم. براش سرلاک خریدم ولی اصلا دوست نداره.منم قاچاقی با شیرش قاطی میکنم بهش میدم بخوره.نه اینکه متوجه نشه،نه. در اولین مک زدن متوجه میشه ولی زورش به من نمیرسه.با کلی شعر و ادا اطوار بهش میخورونم.

 

یه کار قشنگی که تازگیا میکنه،اینه که وقتی تو بغل کسیه و من میگم مامانی میای بغلم ،خودش رو به سمت من پرت میکنه. وااای بابا رضا جات خالی.انقدر حس خوبیههههههههه.

 

 

با مامان پریبا میره گردش. با بابا رسول میره خرید. دیروز با خاله زهرا نیم ساعت رفت مهمونی.

 

 

ولی از شما چه پنهون وقتی نی نیمو میبرن بیرون،من اونقدر جای خالیش رو حس میکنم. همش چشم به دره که برگرده. ولی خوب اونا هم سهمی دارن. کلی منتظر نوه بودن و حالا هم کلی پز نوه شونو به همه میدن.

 

 

آهان یادم رفت بگم،کیان کوچولو اینجا چندتا دوستم پیدا کرده. اولیش الیسا نوه عمممه (به تکرار میم توجه کنید)،که الیسا جون خیلی کیان رو دوست داره.مامانش میگه اگه بگیم میریم پیش کیان هر کاری میکنه. غذا میخوره،حموم میره و..........متاسفانه امشب الیسا داره برمیگرده خونشون. سفرتون بی خطر انشالله

 

 

دوستای دیگه کیان،عسل جون و مهدی کوچولوان.که هر روز میان دم در تا کیان رو ببینن. یه وقتایی هم میان خونه و ماماناشون با زور میبردشون.

 

در کل خدا رو شکر اینجا ملالی نیست جز دوری بابا رضا . انشالله این دوری هم خیلی زود تموم بشه.

انشالله

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

دخترخاله
19 مهر 92 19:23
سلام مامان پریسا.چه پسر نازی.ماشالله .خدابراتون نگهش داره

بیاین پیش امیرحسین خوشحال میشیم




مرسی لطف دارین.آدرس سایتتون باز نمیشه. اگر دوباره بذارین حتما میایم پیشتون


مهسا
19 مهر 92 19:50
نازی کیان کوچولو
این آخرین عکس...خیلی قشنگ لالا کرده.چشماش کاملا بسته نیست.آخیییییییییییییی نازی
ایشالا زودی بابا رضا رو هم می بینید


مرسی مهسایی. تو رو خدا برامون دعا کن
مثل هیچکس
19 مهر 92 20:12
این جوری که شما تعریف کردید منم دلم ضعف رفت واسه دیدن کیان جون خدا به داد اقای پدر برسه.

آخییییییی عذاب وجدان گرفتم
مهسا
19 مهر 92 20:50
دعا می کنم
عزیزم همه چی درست می شه
آینده مال ماست
ما تلاش خودمون می کنیم
خدا هم داره می بینه
یه روزی این دوری ها تموم می شه
به هدفهامون می رسیم.
ایشالا

انشالله؛مرسی روحیه

مامانی کسرا
20 مهر 92 22:14
عزیزم،کیان مرد کوچک،مواظب خودت خیلی باش
خدا حفظت کنه عزیزم
ماشاالله لا حول و لا قوه الا بالله.
خدایا مواظب کیان و مامانش باش
چقدر لباسه اندازه اش شد پریسا!
چقدرم ناز شده الهییییییییی


سلام سودابه جون. واقعا دستت درد نکنه. آره خیلی بهش میاد. خوب شد عوضش کردیم چون همین الانم اینا کمر شلوار و قد بلوز داره کوچیک میشه براش. بازم مرسی
مامان ساینا
21 مهر 92 18:11
عزیزم ماشااله به قول خاله زهرا هم خیلی خوشکله هم خوشتیپ
خدایا مواظب فسقلیمون باش

مامان فرح
22 مهر 92 13:25
چقدر کیان عزیز وبزرگ شده مرد شده کیان عزیزم مواظب مامانوخودت باش


مرسی مامان فرح.شما هم مواظب خودتون باشید