کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

شله زرد تاریخی

1392/8/20 20:30
459 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااام

 

ماجرای شله زردا از این قراره که:

خاله زهرا یه نذر شله زرد ،تو محرم اول زندگی مشترکش داشت. یه نذر کوچولو . در حد فامیلای درجه یک.

(داخل پرانتز بگم که ما خیلی خانواده کوچیکی داریم و همه فامیلای بابا و مامان من از نوع درجه اول یعنی خاله عمه دایی عمو با بچه ها و نوه ها شون 40 نفر میشیم. همگی رو هم فکر کننننن)

من خیلی کدبانو نیستم ولی به واسطه نذرهای فراوونی که همیشه داشتم دیگه تو پختن شله زرد و آش نذری اوستا شدم. خدا قبول کنه ایشششششششالله.

بنابراین وظیفه خطیر پختن نذری به عهده من افتاد. صبح زود رفتم دانشگاه و کارامو انجام دادم. برگشتم کیانو برداشتم و رفتیم خونه خاله زهرا.

و مامان پریسا دست به کار شد.....

خاله زهرا هم این وسط کلی زحمت کشید و زحمت بازی با کیان رو بر عهده گرفت.

پرتقال کیان رو از دستش میگرفت و لج پسر منو در میاورد. کیانم برای دفاع از خودش موهای خاله شو از ته کشید. نوش جونت خالهخندهنیشخند

(این عکسای کیان ربطی به امروز ندارنااااااا)

 

شله زرد ما بعد از پنج ساعت حسابی جا افتاد و جای شما خالی خیلی هم خوشمزه شده بود. عطرش همه جا پیچیده بود

اینم قابلمه هامون(در حد وسع خودمون دیگهزبان)

ظرفا رو چیدیم وسطو شروع کردیم به ظرف کردن.

سی و پنج تا ظرف شد. یکسری از ظرفا رو چیدیم رو اپن. بعد یکهو زهرا گفت : وااااااااای پریسا یکی از ظرفا شکست. بلند شدم سریع برش دارم که زهرا گفت این یکیم شکست . و بعد گفت یکی دیگه. یکی دیگه و.....

به همین نام و نشون 18 تا از ظرفامون شکست. خندهخندهگریهگریهگریه

ما هم دقیقا مثل این شکلکا اول غش غش خندیدیم. به هر ظرفی که میشکست ،ما غش میرفتیم و نمیتونستیم خودمونو کنترل کنیم. زهرا که کلا نقش زمین شد. حالا من در نقش خواهر بزرگتر مونده بودم خودمو جمع کنم یا کیانو یا شله زردا رو..............

من و زهرا هر وقت خیلی بخندیم حتما آخرش یه اتفاق وحشتناک برامون می افته. امروزم از صبح خیلی خندیده بودیم . اینم  نتیجه اش..........

ظرفا پوسیده بودن. وقتی یکی از ظرفا رو خالی دست زدم فهمیدم که انقدر الکی بودن که آبم نمیشده توشون پر کنیم چه برسه به شله زرد. ظرفای شکسته رو شستم و همه ظرفای سالم رو مثل توپای قدیمی لایه کشیدم.  روی شله زردا رو جمع کردم و بقیه رو دور ریختم.

از همین دو تا قابلمه فسقل به همون فامیلای کم جمعیتمونم نرسید.

جالب اینجا که حالا زهرا جرات نمیکرد شله زردا رو ببره برا همسایه ها . میگفت اگه موقع برداشتن ظرف بترکه چی؟؟؟؟؟؟؟؟/

منم گفتم خواهر برو غمت نباشه من تا صدای غش رفتن تو از خنده بیاد با یه کاسه چینی به دادت میرسم. این عکس بعد از کلی تمیز کاریه. حیف که اون لحظه اول اونقدر هول بودیم که به عقلمون نرسید یه عکس تاریخی بگیریم.

 

 

 

خلاصه اینم از ماجرای شله زرد تاریخی پت و مت.

خوب شد مامانم پیش ما نبود ، چون حتما هم خیلی ناراحت میشد ،هم کلی ما رو دعوا میکردکه نخندییییییییییییییییییین.

خدا قبول کنه نذرتو خاله زهرا.بسی خندیدیم.

خدایا شکرت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مهسا
20 آبان 92 20:45
خدا قبول کنه عزیزم. اما عجب تاریخی شدهفکر کن منم اونجا بودمچقدر می خندیدیم.یادته تو کلاس؟؟؟سر و صدامون تا کجا بود؟ ردیف اول
قویترین مامان دنیا
پاسخ
واقعا جات خالی بود. اگه بودی حتما کلی میخندیدی. اصلا نمیدونستیم چیکار باید بکنیم.
المیرا
20 آبان 92 21:10
از این شله زرد تاریخی به من رسید . خداییییییییییش خیلی خوشمزه شده بود،عجب داستانی پشت این شله زرد خوشمزه بود زهرا جون نذرت قبول ایشالااا . پریسا جون دستت درد نکنه ایشالااا حاجت روا شی.
قویترین مامان دنیا
پاسخ
نوش جونت عزیزم.مرسی بابت دعای خیرت
مامانی کسرا
20 آبان 92 23:42
خدا قبول کنه خاله زهرا ،هوس کردم درست کنم رفتم تو فکرش پارسال درست کردم یکم کم شیرینی شده بود اما امسال سعی میکنم خوب درست کنم اما ماجرا خیلی باحال و جالب بود کلی خندیدم همیشه خوش باشین
قویترین مامان دنیا
پاسخ
عزیزم.جات خالی. بد نشده بودن. حتما درست کن.یه کره بزرگ و یه کم وانیل هم حتما بزن.
نعیمه
20 آبان 92 23:55
دست جفتتونم درد نکنه.واقعا عالی بود.زهرا جونم قبول باشه...پریسا جون مرسی خ خوشمزه بود
قویترین مامان دنیا
پاسخ
نوش جونت نعیمه جونم.خوش اومدی به وبلاگمون
آلبوم تصاویر اسرا
21 آبان 92 11:21
سلام وبلاگ جالبی دارین به ما هم سر بزنین
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام. خوش اومدین به وبلاگ ما.چشم حتما.
مثل هیچکس
21 آبان 92 11:43
خاله زهرا نذرتون قبول باشه ،مامان پریسا دست شما هم درد نکنه حسابی زحمت کشیدید،خسته نباشید .پست جالبی بودکلی خندیدم چه لحظه ای داشتید هم خنده هم استرس ایشالا همیشه بدون استرس خوش باشین .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
ممنونم عزیزمممممممم
lida
22 آبان 92 23:37
خیلی نامردین(مهسا و پری) وقتی از ردیف اول میگین اخه یادی از منم بکنین،مثلا سردستتون من بودمااااااااااااااااااااااا
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااام ارباب. ببخشید تو رو خدا. راست میگی. من سر تعظیم فرود میارم برای لیدای ردیف اول. خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دوست داریم لیدایی.
لیدای ردیف اول
25 آبان 92 13:37
منم دوستون دارم دوست جوون