عاشورا هم گذشت
سلااااااااااااام
محرم امسال هم تموم شد. امروزم مثل دیروز من خیلی حالی نداشتم و به همین دلیل تمام روزم رو تو اتاق خودم به سر کردم......... ولی بر عکس من کیان کلا وقتش پر بود.
وای اول از دیشب بگم که ساعت 4 نصفه شب بیدار شد و بنا رو بر این گذاشته بود که دیگه صبح شده و همه رو بیدار کنه.آخه عادت هر روزش اینه که وقتی بیدار شد اونقدر بابا بابا میکنه تا همه چراغا روشن شن. بعد خیالش راحت میشه و میخنده.
دیشبم ساعت 4 شروع کرد به بابابابا. منم خســــــــــــتــــــــــــــــــــــــــــه
گفتم بابا خبری نیست.باید بخوابی. همه روشهای خوابوندن بچه رو امتحان کردم و در نهایت ساعت 5:30 صبح تو بغلم ،سرپا ، خواب رفت.
یکی از روستاهای اطراف ارومیه مراسم عزاداریه معروفی تو محرم داره. پارسال مامان پریبا رفته بودن تو اون مراسم و نذر کرده بودن کیان سالم به دنیا بیاد تا اونا بیان و یه پولی به گهواره علی اصغر بندازن. صبحی پسر ما بلوز امام حسینیشو پوشید،هد بند "یا علی اصغر"شم زد و رفت تا نذرشو ادا کنه.
مامانم میگه تو بغل بابا رسول رفته و تو دسته وایستادن بعد هم با یه دقت خاصی خودش پول رو انداخته تو گهواره.
خدایا شکرت.ممنونم از نعمتی که نصیبم کردی.