2
1
ما اومدیم با قصه مون
لبخندِ موروثی
عنوان مطلب : مخاطبِ من توشدی کیان
سلام به همه دوستان گلم امیدوارم حالتون خوب باشه. شاد، سرحال و خووووووب . از هر لحاظ تو یکی دو ماه گذشته ، من بالا پایینای زیادی داشتم. تقریبا بدترینهای زندگیمو تجربه کردم. بدترینها رو دیدم. بدترینها رو شناختم. بدترینها رو پاک کردم از سرنوشتم . شاید بقیه بگن طفلکی پریسا مُرد و زنده شد. ولی از دیدِ خودم، اتفاقاتی بود که حتما رُخ میداد و چه بهتر که زودتر افتاد. نمیگم مُردمو زنده شدم، نه، ولی پوست انداختم. و لحظه به لحظه صدای شکستن و پاشیدن وجود قبلیم از هم رو می شنیدم. اوایل سخت بود. سخت تونستم خودمو جمع و حور کنم. ولی ..... ما انسانها زاییده عادت ه...
نویسنده :
قویترین مامان دنیا
4:14
دو سالگی، توپ------ سه سالگی، ماشین
در تمام روزهای دو سالگیت توپ و بادکنک خواستی و خریدی. هر رنگ توپ و هر سایز توپی که فکرش رو بکنی خریدی. از بعضی مدلاش چند تا خریدی. هر بار بردمت عروسک فروشی، یه توپ گرفتی دستت و اومدی بیرون. خلاصه دو سالگی، سال توپ بازی تو بود. و با ورود به سال سوم زندگیت، شدی عاشق ماشین. و ماشین خریدی. یکی بعد دیگری و مهمترین عضو کلکسیونتم این جاروبرقی بدبخته اینم اصل کاری بزرگترین وظیفه منه اینه که شبا بعد از خوابیدن تو اینو بزنم به شارژ. اگر یک روز خدای نکرده یادم بره واویلاس. اینم آخرین ماشینت که همین امروز به ...
نویسنده :
قویترین مامان دنیا
2:12