کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

دیدید برگشتیم

1392/7/6 20:38
244 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااااااااااااام

بعد یک غیبت نسبتا طولانی ،دیدید برگشتیم.........................

من و کیان کوچولو یک هفته اس که ارومیه ایم و داریم زندگی در اینجا رو تجربه میکنیم. اوضاع کیان کوچولو اینجا خوبه. خیلی دورو برش شلوغه. درسته که خاله زهرا و دایی مهدی ازدواج کردن و بابا رسول و مامان پریبا تنها زندگی میکنن ولی..................

هر روز صبح که من و کیان و کوچولو چشمامون رو باز میکنیم،خاله زهرا رو کنار خودمون میبینیم. یعنی خاله زهرا هر روز 6:30 صبح میاد خونه مامانی و کنار کیان دراز میکشه تا این فسقلی بیدار شه. بعد هم تا ساعت 4 عصر پیش ما میمونه. ماشالاش باشه،گوش شیطون کر،کیان خیلی خاله زهراش رو دوست داره و باهاش جور شده. به جز من و بابا رضا تا حالا با هیچ کس اینقدر اخت نشده بود. خدا رو شکر

 

بابا رسول و مامان پریبا نفرات بعدین،که به قول خودشون با اومدن کیان رفتن دایی مهدی رو متوجه نشدن.  بابا بزرگیش با کیان خیلی  بازی میکنه و میخندوندش.اگه مامان پریبا به داد بچم نرسه ،بابا رسول این توانایی رو داره که کیان رو تا شب بخندونه. دایی مهدی هم با اینکه رفته خونه خودش،ولی تو این چند روزه نشده ظهر و شب موقع رفتن به خونش اول یه سر به کیان نزنه و به قول خودش با یه بوس از کیان،خستگیش رو در نکنه. خلاصه اوضاع کیان اینجا خوبه و خدا رو شکر غریبی نمیکنه. در طول روز اونقدر خسته میشه که شبا حداکثر تا ده شب بیدار میمونه. اولا همش منتظر بودم بیدار شه و مثل خونه خودمون تا یک شب  نخوابه ولی بعد دیدم که ساعت خوابش تغییر کرده و نه و نیم تا ده میخوابه. ولی تا نیم ساعت قبل خوابش مشغول بازی و داد زدن و شیطنته.

 

 

قبل اینکه اینجا بیام ،خیلی نگران کیان بودم ولی خدا روشکر الان یکم دلم آروم گرفته. این چند روزه خیلی تنها گذاشتمش و بیرون رفتم و خدا رو شکر مشکلی پیش نیومده.

 

خبر خوب  دیگه اینکه، به اندازه این ماه کیان،شیر بیومیل گیر آوردم. البته شیر نان اینجا پره و کیان قبلا نان خورده. ولی فعلا تا ماه بعد خیالم راحته.

 

خلاصه اوضاع کیان اینجا بد نیست. نمیدونم دوری بابا رضا رو حس میکنه یا هنوز متوجه نمیشه ولی من به همین چند روز خیلی دلتنگ بابا رضام. همش دلم دنبالش میگرده. به خودم قول دادم که محکم باشم ولیِِِِِِِِِِ.....................

 

       

بعضی وقتا فکر میکنم که چقدر بدون رضا تو شهر خودم غریبم،اینجا همه هستن ولی چون رضا نیست.......بگذریم................چقدر خوبه که کیان اینقدر شکل بابا رضاش شده.

 

انشالله خبلی زود ببینیمت بابا رضا جووووووووووووووووووووون.

 دوست داریم بابارضا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله زهرا
7 مهر 92 9:05
خدایاشکرت هزاربار شکر که عشق خاله اومد پیشش بهترین روزای امسال دارم میگذرونم همش منتظر فرصتم تا مامان پریسا بخوابه و تو رو تنها گیربیارم یه ماچ ابداربکنم اخییییییییش


بچمو نخور خاله زهرا