پایان شش ماهگی
کیان جون، مهربونم کیان، آروم جونم
کیان جونم شش ماهگیت مبارک. عزیز دلم نیم ساله شدی. یه بهار و یه تابستون رو تجربه کردی گلم. نفس مامان داری بزرگ میشی. امروز داشتم عکسای روز تولدت رو میدیدم. چقدر عوض شدی کوچولو. چقدر ناز شدی پسرم. آقا شدی عروسکم. شش ماهگیت مبارک گلم.
امروز کلی شال و کلاه کردیم و با مامان پریبا رفتیم مرکز بهداشت تا واکسن شش ماهگی کیان کوچولو رو بزنیم ولی گفتن یک روز زودتر اومدین. فک کننننننننننننننننننننننن
نه به رفسنجان که یک هفته زودتر هم واکسن میزدن،نه به اینجا که به این یک روز ما رو برگردوندن. هرچی گفتم بابا من فردا باید برم تهران،میخوام امشب کنارش باشم،گفتن نمیشه که نمیشه. تازه کلی مشاوره در مورد نحوه بغل کردن بچه، شیر دادن،غذا دادن، نوع رفتار مادر شاغل با کودک و....................... اینا هم بهم دادن.
خلاصه قرار شده سه شنبه بریم واسه واکسن.
خدایا شکرت
خدایا شکرت پسرم داره بزرگ میشه. خدایا برام حفظش کن.