بوی بهبود به اوضاع جهان می شنوم
سلام
متاسفانه چند روزیه که کیان کوچولوی ما سرما خورده . یه سرما خوردگی میگم یه چی می شنفین. سرفه های شدید،آب ریزش، عطسه بی اشتهایی و.....
الهی بمیرم خیلی پسرم بی حال شده و یکمی هم وزن کم کرده. مثل همیشه خیلی غصه خوردم و جوش زدم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که بالاخره بچه ها همین طوری بزرگ میشن.
این روزا کار من چند برابر شده. بدو بدو زیاد دارم. یکشنبه ها هم که کارم خیلی زیاده.
امروز به هزار زور و ضرب به این فسقلی شیر دادم. عاشق غذا خوردن سر سفره است. سفره براش خیلی جذابه و نون بربری جذابتر....
بعد رفتیم حمام و کلی با آب داغ بازی کردیم. تو حموم همش سعی میکنه کف شامپو رو با دستاش بگیره.
بعد تحویل مادربزرگیش دادم رفتم دانشگاه و بانک و....
(خدا نیامرزه پدر اون کسی رو که تصمیم گرفته دانشگاهها رو خارج از شهر بسازن).
الانم رسیدم خونه و به زور خوابوندمش تا یه کم درس بخونم و شب راهی تهران شم برای کسب علم و دانش.
فردا قراره یه روزه عالی برای من باشه. دارم میرم که با یه سورپرایز شیرین برای کیان برگردم. دارم ذوق مرگ میشم.کیان جون منتظرم باش مامان.
فعلا تا دو روز آینده به خدا میسپارمتون.
خدایا شکرررررررررررررررت