کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

بوی بهبود به اوضاع جهان می شنوم

1392/8/5 14:34
201 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام    

متاسفانه چند روزیه که کیان کوچولوی ما سرما خورده . یه سرما خوردگی میگم یه چی می شنفین. سرفه های شدید،آب ریزش، عطسه  بی اشتهایی و.....

الهی بمیرم خیلی پسرم بی حال شده و یکمی هم وزن کم کرده. مثل همیشه خیلی غصه خوردم و جوش زدم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که بالاخره بچه ها همین طوری بزرگ میشن.

این روزا کار من چند برابر شده. بدو بدو زیاد دارم. یکشنبه ها هم که کارم خیلی زیاده.

 

امروز به هزار زور و ضرب به این فسقلی شیر دادم. عاشق غذا خوردن سر سفره است. سفره براش خیلی جذابه و نون بربری جذابتر....

 

 

بعد رفتیم حمام و کلی با آب داغ بازی کردیم. تو حموم همش سعی میکنه کف شامپو رو با دستاش بگیره.

 

 

بعد تحویل مادربزرگیش دادم رفتم دانشگاه و بانک و....

(خدا نیامرزه پدر اون کسی رو که تصمیم گرفته دانشگاهها رو خارج از شهر بسازن).

 الانم رسیدم خونه و به زور خوابوندمش تا یه کم درس بخونم و شب راهی تهران شم برای کسب علم و دانش.

فردا قراره یه روزه عالی برای من باشه. دارم میرم که با یه سورپرایز شیرین برای کیان برگردم. دارم ذوق مرگ میشم.کیان جون منتظرم باش مامان.

 

 

فعلا تا دو روز آینده به خدا میسپارمتون.

 

خدایا شکرررررررررررررررت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مهسا
5 آبان 92 15:53
ایشالا که زودی خوب می شه.
تو حموم چقدر هم ناز نگاه می کنه.
آی گفتی...(خدا نیامرزه پدر اون کسی رو که تصمیم گرفته دانشگاهها رو خارج از شهر بسازن).نصف عمرمون تو راه دانشگاه گذشته و می گذره...ایشالا به سلامتی بری برگردی. وای مشتاقانه منتظر سورپرایزم


مرسی مهسایی دو روز دیگه سوپرایز رو میکنم
مامان زینب
5 آبان 92 16:42
سلام خواهش می کنم بیا پست آخرم را ببین .




باشه چشم


مثل هیچکس
5 آبان 92 17:04
ای جونم بمیرم، میگن از هر چی بترسی سرت میاد راست گفتن ما همش دعا میکنیم کیان جون مریض نشه که مامانش سرگرمه تحصیله عوضش دوبله مریض میشه تا یه کم میخواد جون بگیره دوباره ویروس لعنتی میفته به جون گل پسر ما .غصه نخور مامان مهربون تغیر فصل اینا رو داره تازه بنیه بچه ها هم ضعیفه با کوچکترین چیزی مریض میشن واینم طبیعیه.



ممنون که به فکر مایین خداروشکر داره کمی بهترمیشه
مثل هیچکس
5 آبان 92 17:05
وای سورپرایز برای کیان جون، نکنه بابایی میخواد بیاد و رو نمیکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
المیرا
5 آبان 92 20:11
الهی ی ی ی.. ایشالا کیان زودی خوب بشه . سفر شما هم بی خطر باشه پریسا جون ..


ممنون خاله المیرا خوشحالم میکنی که به وبلاگ جوجه ماسرمیزنی
خاله زهرا
5 آبان 92 20:46
دردوبلات به جونم عشقم چقدخوبه که اینجایی چقدخوبه که تمام دلتنگی هاتموم شدن و توپیش مایی ابر وباد ومه وخورشید وفلک درکارند تا خاله کنارکیان باشه