اولین مروارید پسرم جوونه زد
سلاااااااااااااااااااااااام
نمیدونم از خوشحالی بخندم یا اشک شوق بریزم.
امروز 6 آذر ماه 1392، در آخرین روز هشت ماهگی،من ،مامان پریسا متوجه اولین مروارید پسرم شدم.
چقدر باید خدا رو شکر کنم که جبران این حال خوشم بشه؟
کیانم،عزیز دلم،پسر صبور،نجیب و مهربون من، مبارکت باشه گلم.
وای خدای من ،نمیدونم چه حالی دارم. کاش الان بابا رضا هم اینجا بود و این حس رو با من شریک می شد.
شنیده بودم وقتی بچه ها دندون در میارن، بیقراری میکنن، اذیت میکنن و اذیت میشن. ولی..
ولی من هیچی از دندون در آوردن تو حس نکردم عزیز دلم. مثل همیشه مراعات منو کردی. خدایا شکرت.
چند روزی بود میدیدم وقت خواب گوشت رو میمالی به بالشتت. تو اینترنت خونده بودم که جزء علائم شایع دندون در آوردنه. ولی فکر نمیکردم به این زودی...............
حس عجیبی دارم. الان دارم میفهمم که داری بزرگ میشی عروسکم. یه بغض قشنگ دارم گلومو فشار میده. بی نهایت به حضور پدرت احتیاج دارم.
مبارکت باشه نازنینم.
مبارکت باشه بابا رضا دندون پسرت.
مبارک خانواده کوچولومون.
خدایا شکرت به خاطر اینهمه محبت. به خاطر اینهمه عظمتت. به خاطر کیانم. به خاطر دندون کوچولوش.