کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

یار دبستانی من....

1392/9/7 19:28
263 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااام.

انشالله که همگی خوب و خوش و سرحالین.

یار دبستانی من اسمش الناز جونه. همکلاسیه دوران دبیرستان و 4 سال هم ردیفی و هم نیمکتیه من  تو مدرسه. و به عبارتی میشه گفت قدیمی ترین دوست من.

یه دوست باوفا و دلسوز که مستدام بودن این رابطه فقط به خاطر گذشت ها و خوبیهای الناز بوده وگرنه من........

تو این دو ماهی که ارومیه بودم،همش دلم میخواست برم ببینمش ولی متاسفانه هر بار یه طوری قرارموون بهم میخورد تا اینکه بالاخره امروز موفق شدیم بریم خونه الناز جون و چند ساعتی با یار دبستانیمون خلوت کنیم.

یاد دوران دبیرستان بخیر. کلی خوش میگذروندیم. شبا هژیر نگاه میکردیم، صبحا تو مدرسه مو به مو اجرا میکردیم. از صبح تا ظهر با هم تو مدرسه بودیم. عصرا هم پای تلفن تا خود شب. هیچ کدوم از تماسای تلفنیمون کمتر از یک ساعت طول نمیکشید.

نکته جالب امروز،آشناییِ پسرامون با هم بود. امیر حسین ده ماه از کیان من بزرگتره.فکر می کنم در آینده بتونن دوستای خوبی برای هم باشن. مثل ماماناشون. انشالله

به زور از هم دل کندیم و برگشتیم خونمون. روز خوبی بود. مرسی یار قدیمی.مثل همیشه مصاحبت با تو  خیلی لذت بخش بود.

خدایا الناز عزیزم و پسر نازش رو در سایه لطف و مهربونیت، حفظشون کن.آمین

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامانی کسرا
7 آذر 92 19:47
به به چه خوب که بهتون خوش گذشته همیشه به گردش و تفریح و مهمونی کیان جونم چه مهربونه عزیزم میخواد آقا کوچولو رو ناز کنه جونی
قویترین مامان دنیا
پاسخ
آره خیلی دلش میخواست به امیر حسین دست بزنه ولی اون خیلی محلش نمیداد
المیرا
7 آذر 92 20:01
این پست رو خوندم دلم برا زهراااا تنگ شد.
قویترین مامان دنیا
پاسخ
عززززززززززززززززززززیزم. زهرا هم هر وقت اسم الناز میاد میگه المیرای من یه چیز دیگه اس. خدا برا هم حفظتون کنه. یه وقتایی که ارومیه نیستم خیالم راحته که زهرا تو رو داره و مطمئنم تنهاش نمیزاری.
المیرا
7 آذر 92 20:12
زهرا هم برا من یه چیز دیگس . مرسی ایشالاااااا.
مریم
8 آذر 92 15:51
همیشه خوش باشین
مهسا
8 آذر 92 16:05
سلام من برگشتم نازی همکلاسی های مهربون همیشه شاد باشید عزیزان.
فریده
9 آذر 92 7:56
حتماً کیان و امیر حسین دوستای خوبی واسه هم می شن البته اگه کمبود وقت اجازه بده این دوتا بیشتر همدیگه رو ببینند کیان توی عکس دومی چقدر ملوس شده . خدا حفظش کنه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
واقعا اگه بتونن همدیگه رو ببینن شاید دوستای خوبی بشن.
مامانی غزل جوون
9 آذر 92 9:21
واااااااااااااااای دلم برا دوستام تنگ شد بازم از اون نوع گریه ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! همیشه خوش باشی عزیزم
مامانی غزل جوون
9 آذر 92 9:29
راستی یادم رفته بود تو که این همه ازم تعریف کردی من غش کردم و برام آب قند آوردن و کلی مکافات کشیدیم تا به هوش بیام ازم زیاد تعریف نکن من جنبه ندارم در ضمن من که کاره ای نیستم شما در عوضش دکتر این مملکتین برا چیزی که میخوای بدست بیاری خیلی زحمت میکشی خیلی سختی تحمل میکنی اراده ات خیلی بالاست نه تنها من همه به شما افتخار میکنن کارهای من در حد خودمو خونه زندگی امه ولی وسعت کار شما خیلی زیاده انشالله همیشه موفق باشی گفتم و بازم میگم از دوستی با شما افتخار میکنم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
واااااااااااای من از خجالت آب شدم. میگم دوست جون بیا همین جوری بهم روحیه بدیم و هوای همو داشته باشیم باشه؟ منم خیلی به دوستی با شما افتخار میکنم عزیزم.
خاله زهرا
9 آذر 92 10:39
ااااااااااااااااااایییییییی جووونم فدای رفیق قدیمی و باوفام بشم المیرای...دلم واست تنق شد خیلی دوستت دارم یادت نره که همیشه توقلب منی رفیق گرمابه وگلستانفک کنم چیزی نمونده که من وتو تجربه نکرده باشیم یاد ناژ و پیام نور و خانوم های محترم بخیر یاد زنگ در ها و خیام گردی و گپ وگفتهای عصربخیر یادخیلی چیزای دیگه بخیرکه اگه بنویسم هزاربرگ میشه و جنبه بداموزی داره واسه اینده خواهرزاده ام پس بمونه بین خودم وخودت
ندا
9 آذر 92 12:39
باریکلا به شما دوتا خدا برای هم حفظتون کنه
مامان سام
10 آذر 92 5:54
امیدوارم این دو گل پسر همیشه سلامت و شاد باشن و دوستیشون تا ابد پایدار باشه حتی بیشتر از ماماناشون. کیان عزیزم با اون لپای قشنگت
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی گلم. خیلی لطف داری
فریده
11 آذر 92 14:19
دلمون برات تنگ شده زودی بیا
قویترین مامان دنیا
پاسخ
چشم امروز یه مطلب میزارم عزیزم. الان از تهران رسیدم. همه استخونام درد میکنه.
مامان ایمان
11 آذر 92 20:23
مهسا
12 آذر 92 14:52
کجایی دلمون گرفت