کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

روزها در گذرند

1392/11/4 20:11
374 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااام

دوستان عزیز،خوبین انشالله؟

ما هم خوبیم خدا رو شکر. روزها رو یکی پس از دیگری با دلتنگی و صد البته تلاش میگذرونیم.

کیان ما داره روزهای آخر ده ماهگیشو میگذرونه. غذا خوردنش یه کم، فقط یه کم بهتر شده خدا رو شکر. چهاردست و پا میره. اگه حوصله داشته باشه،دستش رو به چیزی میگیره و بلند میشه.

 

 

به آشناها ابراز علاقه میکنه. با افراد غریبه فقط خیلی محترمانه دست میده .

یه وقتایی ملوس میشه و سرش رو میماله به پاهای من. اون موقع دلم میخواد بغلش کنم و قورتش بدم.

 

 

در طول روز خیلی خوبه ولی شبا........

شبا تا صبح ناله میکنه. به محض اینکه پستونکش از دهنش میفته بیرون ناله و گریه میکنه.

 

 

و به این ترتیب من شبا خواب  ندارم. البته بدم نیست چون به محض خوابیدن خواب بابا رضا و خونمونُ میبینم و هوایی میشم و کلی غصه و مکافات دارم.

اوضاع درس و مشقم دو روزیه در حال سکونه. یه طور عجیبی خسته ام. دستم به کاغذ و خودکار نمیره ولی خُب چاره ای نیست.  زمانی برای درنگ نیست. باید به پیش رفت.

چند شب پیش عجیب دلتنگ بودم. شب قبل از خواب کلی برای خودم رویا بافی کردم و خوابیدم.

خواب دیدم به جایی با دوستان قدیمی ام قرار دارم. کنار یه خیابون بود. یه لحظه پا شدم برم دستامو بشورم، دیدم روبروی خیابون کلی پله خورده رفته بالا و انتهای پله ها حرمِ امام رضاس.

خیلی خوشحال شدم. گفتم  چقدر دلم زیارت میخواست حالا که اومدم دستامو بشورم بذار وضو بگیرم و امام رضا رو زیارت کنم.

بعد دیدم داخل یه اتاق شیشه ای دور ضریح هستم که فقط یه سری آدم خاصی تو این اتاق هستیم. بقیه ملت همه بیرون این شیشه بودن.

داشتم میرفتم طرف ضریح . دلم میخواست محکم به ضریح بچسبم که .......

یهو کیان بیدار شد. داشت تو خواب ناله میکرد. منم بیدار شدم . گفتم چشامو ببندم شاید ادامه خوابمو ببینم ولی.........

یا امام رضا میدونی که چقدر دلم تنگه برای حرمت. کاش یه منتی بر ما بذاری و ما رو بطلبی.....

بگذریم......

 

 

امروز با کیان رفتیم خونه پدربزرگم. پدربزرگ و مادربزرگم علاقه خاصی به کیان دارن. امروز کیان هم به طور محسوسی به این عزیزان ابراز علاقه میکرد. از وقتی رسیدیم دست زد و رقصید و کلی باعث خوشحالی پدربزرگ و مادربزرگم شد.

 

 مامان بزرگم نذاشت امروز ازش عکس بگیرم. این عکس مال یه ماهگیِ کیانِ

 

 

چند روزی بود دلم میخواست با کیان برم بیرون قدم بزنم. خوشبختانه دیروز این اتفاق افتاد. خیلیییییییییییییییییییییی خیلیییییییییییییییی کیف کردم. نمیدونم چرا ولی حس مادربودن یه اعتماد به نفس خاصی به من داده. دوست دارم کیانُ بغل کنم و همه جا بگردم و بگم این پسرمه. دوست دارم براش خرید کنم. دیروز کلی فکر میکردم که حالا که پسری رو آوردم بیرون چی خوردنی براش میتونم بخرم؟؟؟؟؟؟؟؟

متاسفانه هیچ گزینه ای وجود نداشت که فعلا بشه براش خرید. رفتیم تو یه فروشگاه و چشمم خورد به خامه خرما و یکی برداشتم. 

 

 

کیان خیلی دوستش داشت و تا تهش رو خورد. فکر کنم گزینه مناسبی برای صبحونه هاش باشه. آخه کیان اصلا لب به تخم مرغ نمیزنه. از این به بعد خودم براش خامه خرما درست میکنم.

 

 

دیروز بابا رضا بازم ما رو شرمنده کرد.

تو خونه نشسته بودیم که پستچی در زد و یه بسته برامون آورد. بابا رضای عزیزمون برام یه گوشی جدید sumsung galexi خریده و پست کرده بود. دستت درد نکنه عزیزم ولی آخه چراااااااااااااا؟  کلی دست خطش رو  روی کاغذ پستی بوس کردم و گفتم کاش خودش تو بسته پستی بودخجالت

 

واااااااااااااااااااای تا یادم نرفته بگم که این فسقلی یه کار شیرین یاد گرفته و اونم ...... رقصیدنه.

انقدر قشنگ میرقصه که نگو.

همه میگن شکل باباش میرقصه. ارث و ژنتیک  تا این حد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خلاصه کافیه یه نمه آهنگی از یه جایی بیاد این پسمل ما قِر میفته تو دستاش خندهو میرقصه.

حالا هِی مامان پریباش تلاش کنه به این قِرتیِ ما قرآن و نماز یاد بده...بچه لُس آنجلسیه  . قهقههقهقهه

 

روزها دارن میگذرن. با حضور کیان و این شیرین کاریاش زندگی شیرین شده. تنها تمنای دلم رضاست. دلم به شدت تنگه. خدایاااااااااااا یه نگاهی یه کاری لطفاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. 

 

 

از شیخ ِ بهایی پرسیدند : خیلے سخت می گذرد ، چـه باید کرد ؟

شیخ گفت: خودت که می گویی ، سخت مےگذرد ، سخت کــه نمی ماند!

پس خـــدا را شکــر کــه می گذرد و نمی ماند ...

 

روزهای خوب میرسند خیلی زود

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مهديه
4 بهمن 92 23:01
سلام.....بازم كاراي كيان قشنگ ونازه....ماشالا....پريسا جون انشالا خوابت تعبير ميشه وميري زيارت امام رضاو خودش تو كاروزندگي كمكت ميكنه وهر حاجتي داري براورده ميشه انشالا....گوشي نوووووومبارك گوشي وعشق استدست بابا رضا درد نكنه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام. ممنونم مهدیه جون. دعا کن امام رضا بطلبه
مامان مینا
4 بهمن 92 23:22
قربون کیان جون بشم که مثل کارنه کارنم اگه حال داشته باشه بعضی وقتا یه غلتی میزنهای خدا عاشق اینم کارن و بزارم تو این چرخا خرید کنمعزیزم چه خواب زیبایی دیدی اگه تونستی یه سفر برو مشهدروزهای خوب میرسند خیلی زود
قویترین مامان دنیا
پاسخ
اولا کلی برای خودت و کارن عزیز ثانیا دعا کن امام رضا بطلبه
مامان مینا
4 بهمن 92 23:25
یادم رفت بگم .عزیزم گوشیه جدید مبارکدست همسری درد نکنه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
ممنون مینا جون. ناقابله عزیزم
المیرا
5 بهمن 92 0:25
سلام پریسا جون . ایشالا که مشهد رفتین مارو هم دعا کن ( مطمئنم امام رضا ( ع ) می طلبتون . این یه نشونس . ب فال نیک بگیرش . ) ایشالا ماما بزرگ و بابابزرگ 120 سال عمر با عزت داشته باشن و شاهد بزرگ شدن نتیجشون باشن . همچین دلم برا کیان تنگ شده خیلی ببوسش گوشی نو هم مبارک ایشالا خبرای خوب پیام های خوب باهاش رد و بدل کنی
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام المیرا جوووووووووووون.ممنون از اینهمه دعای خیر و انرژی مثبتی که بهم میدی.
فریده
5 بهمن 92 8:17
گوشی نو مبارک ، آفرین به بابا رضا که حتی ما رو هم سوپررایز کرد . ایول به کیان جان که از حالا شروع کرده به رقصیدن . خیلی خندیدم آخه مامان منم پرهام رو می بره مسجد که نماز خوان بار بیار پسر ما هم رقاص شده . ماشاءا... کیان بزرگ شده ، تپل تر شده در یک کلام واسه خودش آقا شده . خدا پدر بزرگ و مادربزرگتون رو حفظ کنه و بهشون عمر باعزت بده .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااااام فریده عزیز. ممنون از لطفت. خدا عزیزانِ شما رو هم سلامت نگهداره انشالله. گوشی هم ناقابله عزیزم.
مریم مامان پارسا
5 بهمن 92 11:24
سلاااااااااااااااااااام ,سلام بر یار قدیم خودم تاپایی... عزیزم چقدر خوبه که خواب زیبا میبینی,خواب زیبا دیدن از صفای دله, قوت قلبه... انشاالله که خیره... بوس برای کیان عزیزم که رویای روزای دل تنگی مامانه ,خدا حفظش کنه عزیزم امیدوارم که خیرت در دل خواسته هات باشه و بهشون برسی زوده زود... خدا پدر بزرگ مادربزرگا روحفظ کنه ان شا الله...
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام مریم نازم. خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا گل پسر شما رو هم حفظ کنه. کلی بوسسسسسسسسسسس محکم و آبدار برای محمد پارسای عزیزززززززززززز
مثل هیچکس
5 بهمن 92 12:10
وای خدای من چه خواب شیرینی ،ایشالا به خوبی وخوشی تعبیر بشه مطمئنا این خواب نشونه شرایط بهتره پیش رو هست موفق باشید ،ایشالا به زودی هم آقا میطلبه ومیرید پا بوس . هدیه تون هم مبارک باشه دست بابا رضا درد نکنه که کلی سورپرایزتون کرد،از این به بعد کلی عکس با کیفیت از کیان جون میبینیم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
انشالله. خدا کنه امام رضا بطلبه.
مامانی غزل جون
5 بهمن 92 13:28
سلام دوست خوبم منم دلم هوای حرم داره بد جور... آقایی قول داده برا عید بریم مشهد ایشالله بطلبه... و اما گوشی.. همسر عزیزم هم چند روز پیش برام گلکسی خریده و منو خیلی ذوق زده کرد دستش درد نکنه دوست جونی خوشحالم که خدارو شکر مشکلی نداری روزگار هم هرچند سخت ولی میگذره دیگه ... موفق باشی دوست خوبم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام دوست عزیزم. انشالله امام رضا هممون رو بطلبه. چه تفاهمی دارن همسرانمون در انتخاب گوشی. انشالله به خوشی استفاده کنی عزیزم
مامان ایمان
5 بهمن 92 21:52
سلام پریسا جون اول از همه گوشیت مبارک دست شوشوت درد نکنه می بینی تو رو خدا رضاها اینجورین دیگهههههههه خدا حفظشون کنه خاله قربون اون چهار دست وپا رفتنت بشههههه چقدر ناز خوابیده خوشگلمممممممممممم ببوسشششششششش فشار بده یه گازهم بگیر از لپاش
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلاااااااااااام عزیزم. خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟ ایمانی خوبه؟؟؟؟ خدا همه بابا رضاها رو حفظ کنه انشالله. ممنون از لطفت خاله. کیان هم کلی بوس برات میفرسته.
مهسا
5 بهمن 92 22:49
به به مامان پریسا با دست پر اومده. عزیزم خوابت خیلی قشنگ بوده..بالا رفتن از پله یعنی موقعیت خوب..یعنی پیشرفت کردن.. خانم دکتر اونجایی که رفتی وهر کسی رو را ندادند این خیلی خوبه.. یعنی بنده خالص خدایی و دلت پاکه. عزیزم ایشالا دوری ها و دلتنگی ها زود تموم می شه... منم همش خواب می بینم 62روزه آرش ندیدم اما چند روز یه بار خوابشو می بینم. واو آفرین بابا رضا...چقدر مهربون..مبارک باشه عزیزم. چقدر قشنگ و احساسی... خدا پدربزرگ و مادربزگ رو حفظ کنه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااااااام مهسایی. خوبی گلم؟ نگرانتم خیلی........ انشالله این دوریا برای جفتمون به زودی زود تموم بشه. انشالله
مامان لیانا
6 بهمن 92 12:39
فدای کیان کوچولو بشم که اینقدر نمکیه...بچه ها تا یکسالگی همینجوریه خوابشون کم کم بهتر میشه..چه خواب خوبی دیدین خیر باشه انشالا به زودی زود زیارت امام رضا قسمتتون بشه..مامانی این نیز بگذرد..خدا سایه پدر بزرگ مادر بزرگ بالای سرتون حفظ کنه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااام. ممنونم خاله جونی. خدا بزرگتر های شما رو هم حفظ کنه براتون انشالله
ساناز
6 بهمن 92 13:37
سلام واااااااااای پریسا این گوله نمک
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام ساناز با معرفت. ممنون از لطفت عزیزم
مامان عبدالرحمن واویس
6 بهمن 92 18:53
سلام پریسا ججججججججونم خوبی؟؟؟ کیانم چظوره؟؟ ماشاالله واسه خودش اقاست واقعا افرین بهت که بااوجوداینهمه درس بازم کیانننننننننموبیرو میبری گوشی نو هم مبارک من که متنفرم ازاینکه یه ساعتم ازشوهرم دورباشم دیووونه میشم درحدفاراالمپیک موقعی هم که سرکاره به هر بهونه ایی 2-3بارواسش میزنگم راستی باوجود گوشی جدید اگه واتساپ داری شماره بدماگه جوابت مثبت بود خبرم کن
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام یاسمین جون. خبی؟ کم پیدا شدی خانوووووم. ما هم دوری دوست نداریم ولی مجبوریم خواهر من واتساپ بلد نیستم. یه چیزایی شنیدم ولی نمیدونم چیه و چه طوریه. اگه یاد بگیرم حتما
مامان آرشیدا
7 بهمن 92 11:02
آخییی ایشاله هر چه زودتر به هم میرسید غصه نخوریا گلم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
انشالله. دعا کن برام
مامان رادمهر جوجو
7 بهمن 92 15:37
عزیزم خدا این پدربزرگ و مادربزرگ برات سالیان سال حفظ کنه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
ممنونم گلم از دعای خیرت
مامان شایلین
9 بهمن 92 0:24
عزیز خاله ماشالله چقدر بزرگ شدی .مردی واسه خود شده ، نذرتون هم قبول باشه.دست بابا رضا درد نکنه حسابی سورپرایز کرده .مبارکت باشه خانمی انشالله به دل خوش استفاده کنی و زود زود همسری رو هم ببینی.خیلی سخته درکت میکنم منم یه زمانی از همسرم دور بودم .غصه نخور این روزها هم میگذره
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزم از حضورت و دعاهای خیرت
مامانی کسرا
10 بهمن 92 15:58
اوه چه لمی داده تو کامیون