کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره

پسرم اسطوره دنیای منی

کیان و پایان یازده ماهگی

1392/12/4 17:38
777 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااام صدتا سلااااااااااااااااام به روی ماهتون خوبین؟

ما هم خوبیم خدا روشکر.

کیان کوچولوی ما داره آخرین روزای یازده ماهگیشو سپری میکنه.

 

هنوز همون دو تا دندون رو داره و خبری از دندون جدید نیست. هر چند خارش لثه ها به شدت اذیتش میکنه.

از وضعیت غذا خوردن وشیر خوردنش خیلی راضی نیستم. یه روز میخوره، سه روز نمیخوره.

 

چهار دست و پا رفتنش خوبه خوبه. همش باید مواظبش باشیم که وارد مناطق ممنوعه نشه.

دایره لغاتش افزایش پیدا کرده. خیلی جالبه که همه کلماتی که صحبت میکنه فارسین، در صورتیکه شبانه روز داره مکالمات ترکی میشنوه. البته به جز بابام و مهدی همه با خود کیان فارسی حرف میزنن.

صبحا وقتی از خواب پا میشه چهار دست و پا خودش رو میرسونه به در و میزنه به در میگه "زَرا   یعنی زهرا"

وقتی تلفن زنگ میخوره برمیگرده به حالت پرسشی میگه"زَرا    یعنی زهراست که زنگ زده؟"

وقتی هم گوشی رو میگیره با زهرا حرف میزنه میگه"زَرا بیاااااا" زهرا بیا

خلاصه شب و روزش شده زهرا زهرا

یِسا یعنی رضا

دایه یعنی دایی

بُدو بیااااا رو خیلی قشنگ و کامل اَدا میکنه.

با هر کی کار داشته باشه دستش رو دراز میکنه طرفش و میگه بدو بیاااا

یه کلمه که خیلی من دوست دارم و  کیان البته با صدای  خیلی کلفت میگه اینه:

"خُدایا"

اینو از من یاد گرفته.یه وقتایی که خیلی ذوق کاراش رو بکنم میگم خدایا

اولی که کیان به دنیا اومده خیلی آروووم و مظلوم بود. تا شش ماهگی همینطور بود.

ولی الان ماشالله اش باشه پر شر و شوره.

همون بچه ای که همیشه تو آرزوهام بود.

"شاداب و سرزنده"

خدایا شکرت

قبلنا وقتی از خونه میرفتیم بیرون خیلی بیقراری میکرد تا برگردیم.

ولی الان عاشق بیرون رفتنه و اصلا تو خونه بند نمیشه.

 

 

عاشق بچه های کوچیکه. یکی از تفریحاتش تماشای بازی بچه های کوچه اس.

میشینه تو کالسکه اش با مامانم میره بیرون.

وقتی بچه ها توپ بازی میکنن یا میدواَن غش غش میخنده.

این عکس رو زهرا از طبقه بالای خونه ازش گرفته. تو کوچه داد میزد"زَرا  بُدو بیاااا"

 

چند روز پیش با بابا رسول و مامان پریباش رفته بود گردش. وقتی برگشت دیدم یه کوله پشتی عروسکی براش خریدن.

یکی از شیرین ترین لحظات زندگیم بود. اِنقدرررررررررررررررر ذوق کوله پوشیدنش رو کردم که نگو.

شکل بچه های مهد کودکی شده بود.

آرووم نمیگرفت که عکس درست ازش بگیرم.

وقتی یه چیزی رو که دوست داره ازش میگیریم میگه "واویلااا"  و این شکلی میشه

خیلی خُب بیا بگیرررررررر

 یاد گرفته بگیره از جایی بگیره و بلند بشه.

البته دوستای وبلاگی کیان که هم ماه و همسن کیانن الان دارن گُل کوچیک بازی میکنن ولی

پسر ما کلا تنبله.  جمله مو تصحیح میکنم: محتاطه.

میترسه پاشه طوریش بشه خُب؟

مراحل بالا رفتن کیان از مبل

1) رویت هدف

2) یا علی....

3) خودش رو میکشه بالا

(عاشق موهای بوور و فرفری شم. ما نسل اندر نسلمون بچه گیامون موهای طلایی و فرفری داشتیم و الان به جز من همشون فِرفِرین. البته عمو محمد کیانم بچگیاش موهاش فر بوده)

4) استراحت

وقتی کیان به دنیا اومد خیلی سبزه بود و موهای مشکی داشت.

منم میگفتم من اصلا از پسرای بور خوشم نمیاد

الان که کیان روز به روز داره بیشتر بور میشه

منم شدم عاشق بچه های بور

همون قصه خاله سوسکه و بچه شه دیگه.....

کارای جالب دیگش:

- سوت زدن

میخواد ادای مامانمو در بیاره، دو تا انگشتش رو میکنه تو دهنش و فوت میکنه.

منتظره صدای سوت در بیاد ولی نتیجه ای جز حالت تهوع حاصل نمیشه.

- بشکن زدن

از بابام یاد گرفته. انگشت اشاره و پنجمش رو به هم میماله.

دیشب داشتم رو پام میخوابوندم. آهنگ گذاشتم. دستاش رو کردم زیر پتو که بخوابه.

با عصبانیت دستش رو اورده بالا روبروی صورتم و بشکن میزنه

یعنی هنوز خوابم نمیااااااااااااااااااااااااد

 

- رقصیدن

با هر آهنگ و شعری میرقصه و مامانم اصلا از اینکارش راضی نیست.

میگه خوب نیست همه جا میرقصه

مااااااااااااااااااااااااادرم.................

 متاسفانه خاله زهرا و دایی مهدی هردوشون پای راستشون شکسته.

دیشب داشتم میگفتم مامان تو بچه هات فقط من سالم موندم.

خدایااااااااا چاکرتیم. من این هفته دو بار باید برم تهران و بعد هم پیش به سوی خونمون. خواهشا  پای راست من سالم بمونه خدااا. همه جام سالم بمونه....به خاطر کیان و رضا.خُب؟

و این عکس آخر هم از عشق زیاد خاله زهرا به دختر داشتن نشأت میگیره

 

یازده ماهگی گلم هم داره تموم میشه. یک ماه بیشتر از سال اول زندگی پسرم نمونده.

کم کم داره بوی تولد میاد.

پارسال این موقع ها همش فکر میکردم چه شکلیه سالمه چه طوریه

الان....

فقط خدا رو شاکرم. به اندازه کَرَم و لطف بی پایان خودش.

خدایا ممنونم ازت بابت این هدیه بهشتی ات.

"الحمدالله ربِّ العالمین"

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مثل هیچکس
4 اسفند 92 17:00
خدا رو شکر که روزگار بر وفق مرادتون هست .ایشالا که هم پای راستتون هم تمام چهار ستون بدنتون سالم بمونه . خیلی قشنگ وکامل جزییات رو نوشتین .مطمئنا کیان جون بزرگ بشه خیلی از خوندن جزءبه جزءمراحل رشدش خوشحال میشه .کیان جون رو ببوس
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزم. به نظرتون وقتی بزرگ بشن وبلاگاشون رو دوست خواهند داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ممنونم از محبتت دوست عزیزم
مهديه
4 اسفند 92 20:01
سلاااااااااام پريسا جون......ماشالاي كيان باشهعزيزززززززززم دوتا دندونشونگااااااااااااااااااا....بخورمش من....پس كلي سرتون وگرم كرده اقا كيانخدا بد نده چه تفاهمي دارن دايي وخاله كيان جون...خدانكنه پريسا جون ايشالا صحيح وسالم ميموني
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی مهدیه جووووووون. لطف داری. کلا ما خانواده تفاهم از نوع موارد منفی اش هستیم
مهسا
4 اسفند 92 23:20
وای ی ی چه عکسایی.... ای جان... دلم می خواست محکم بگیرم ماچش کنم.لپهاش گاز بگیرم و پشت گردنش رو بوس کنم. راستی باز اومدی اورمیه موهای کیان جون شونه نمی کنی ها..بری خونتون بابا رضا حتما موهش شونه می کنه راستی زهرا جون چرا پاش شکسته؟؟ زهرا جون خدا بد نده... وای کیان جون دختر ناری می شد ه...
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی مهسایی. به خدا شونه میکنم ولی فقط دو دقیقه درست میمونن بعد دوباره میپیچن تو هم. باید دوباره موهاش رو کوتاه کنیم. گذاشتیم برا تولدش. زهرا پاش پیچ خوردهمتاسفانه. خیلی اعصلابمون خورده.
احساس جوانی
4 اسفند 92 23:48
عزیزمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی کیان ، هزار ماشاالله چقدر دوست داشتنی شده ، دلم میخواد ببوسمش ،ایشالله خاله زهرا و دایی مهدی زود زود پاشون خوب بشه و شما هم سلامت باشید... راستی پریسا جون کجایی سراغی از من نمیگیری ؟
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااااااام خانووووووووم. مرسی عزیزم از لطفت. شرمنده خیلی درگیرم. حتما جبران میکنم. اونقدر بیاااااااااااام که دیگه از وبلاگت بیرونم کنی. بذار برسم خونمون.
فریده
5 اسفند 92 8:09
وای خدای من چقدر عکس ، چقدر مطلب . کم کم داشت صدامون در می آمد که خودت آمدی. عکس اولی که گذاشتی واقعاً زیبا شده ، عاشقش شدم . حرف نداره . ماشاءالله خوب حرف می زنه ، پرهام تازه داره این لغات رو می گه . مگه اونجا سرد نیست پس چرا این بچه با رکابی می گرده ؟ ولی با رکابی که دیگه خوردنی شده ، دیگه واجب شد سینه خیز خودم رو برسونم . با دوستای ناباب هم نگردد تا پات نشکنه ، سریع برو تهران و بعد هم پیش به سوی کرمان . آخ جون تولد ، اونم تولد کیان کوچولوی خودمون ، مبارکت باشه . چقدر لذت بخشه .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااااااام فریده جووووووووون. مرسی گلم. با چشمای قشنگت میبینی. این جوجه اردک زشت ما اینقدراا هم جای تعریف نداره. چرااااااااا اینجا سرده ولی این عکسا خونه خاله زهرا گرفته شده. زهرا و شوهرش به شدت سرمایین و هیچ وقت دمای پکیجشون پایینتر از 60 درجه نیست. باور کن دقیقا دمای خونشون 60 درجه میشه. ما همیشه از خونشون آب پز میایم بیرون. حالا خودشون میگن ما تو این دما تازه یه کم جونمون گرم میشه. همچین خونواده ای داریم ماااااا.
مامان مینا
5 اسفند 92 19:29
قربون اون دندونایه موش موشیتمامانی مو فرفریا نازترنوای خدایا چقدر اخلاقاشون نزدیک به همه کارنم اوایل مظلوم بود اما الان شده اون وروجکی که من عاشقشمچیزیم از دستش بگیریم جیغ میزنه جیغایه بنفشااا دوباره هم بهش بدیم دیگه نمیگیرهپریسا جون همسنا کارن مثل چی چهاردست و پا میرن و وایمیستنپسمل منم مخیلی خیلی محتاطه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلام مینا جون. این پسرای ما میدونن خوشگلن و نازشون خریدار داره، اینه که تنبلی میکنن. جیغ میزنن اون شعره چی بود که میگفت: خوب رویان جهان اخلاق ندارن الان گرفتی که من به اونایی که بچه شون زرنگه گفتم خوب رو نیستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از حسودیم گفتم ببخشیدددددددد مامانایی که بچه زرنگ دارن به دل نگیرن لطفا
مثل هیچکس
6 اسفند 92 9:32
نعمت آسمان فقط باران نيست،گاهي خدا دوستي را نازل ميكند"به زلالي باران".... درست مثل شما میترسم برای تولد کیان جون مشکل مخابراتی خونه تون حل نشده باشه ونتونیم همون روز بهش تبریک بگیم پس کیان جون پیشاپیش تولدت مبارک عزیزم ایشالا تولد 120 سالگیت ایشالا مایه افتخار خونوادت بشی
قویترین مامان دنیا
پاسخ
واااااااااااای خدای من ممنون از اینهمه مهربونی. خیلی لطف کردین. خدا گل پسر و ناز دختر شما رو هم براتون حفظ کنه انشالله
مامان آرشیدا
6 اسفند 92 10:54
عاششقتم پریسا جون با این مطلب گذاشتنت کیف میکنم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
ما هم عاشقتیم خاله جون با اون خورشید زیبای آریایی ات. ببوووووووس دختر نازمونو
مامان آرشیدا
6 اسفند 92 10:55
عسلمی شازده پسر ،چقد تو ماهی فدات بشم دوستت دارم
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی خاله جووون. با چشای نازت میبینی.
زندگی من
6 اسفند 92 14:16
سلام مامان پریسا آپم ، تشریف بیارید ، رمز همون رمز اولیه
مامان عبدالرحمن اویس
6 اسفند 92 18:48
عزیزم چه عکساس خوشگلی دارم پریسا جون تو عکس اخریه شبیه خودتههمونی که روسری سرشه
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلاااااااااام یاسمین جووووووووووون. مرسی از لطفت. جدی شبیه منه؟
زندگی من
6 اسفند 92 20:27
مامان کیان حواست کجاست من که اومدم به محض اینکه آپ کردی ولی عکسای کیان جون دیدنی و جذابه هر چی هم بیام ببینم سیر نمیشم از دیدنش بس که خوشمل و نانازیه ، از طرف من ببوسیدش
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی عزیزم. لطف داری. کیانم کلی بووووووووووس برا شما فرستاده
احساس جوانی
6 اسفند 92 23:26
مامان کیان امروز زرنگ شدم دوباره آپم
فریده
7 اسفند 92 8:47
من روی کیان جان تعصب دارم ، دیگه نگی جوجه اردک زشت که خودمو می کشم . بچه به این نازی و ملوسی فقط یه دونه هست اونم کیانه .
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی فریده جوووووووووون. در آینده کیان از خوندن این نظر خیلی کیف میکنه حتما. بازم ممنون از مهربونی و مرامت رفیق
مریم مامان پارسا
7 اسفند 92 12:43
سلااااااااااااااااااااااااااااام وای جانم چقدرررررررررررر عکساش خوب شدههههههههههههه ماشالله چقدر شیرینه که حرف میزنه,من خیلی دوس دارم پارسا هم زودتر حرف بزنه عزیزم کیان خوشگلتر شده ماشالله خیلی هم با نمک شده بازم ماشاالله
قویترین مامان دنیا
پاسخ
مرسی مریم نازم. با چشای ناز و قشنگت میبینی. انشالله به زودی پارسا جونم به حرف میاد و کلی دلت ضعف میره واسه حرفای قشنگش
مامان ایمان
7 اسفند 92 16:55
وای عزیزم بخورمت ازاون لپات جیگر خالههههههههههههه یازده ماهگردتم مبارک عسیسممممممم چه کیف خوشگلی دستت مامان بزرگ وبابا بزرگ درد نکنه پریسا جون چی شده پای زهرا جون خدا بد ندهههههههه عزیز
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااام خاله جونی. ممنون. خاله زهرامون پاش پیچ خورده متاسفانه. تا عید باید پاش تو گچ باشه
مریم
7 اسفند 92 23:50
عالی بود پریسا جون. گزارشت مثل همیشه کامل و بی نقصه هزار ماشاء الله. خوش بحال آقا کیان با این جمع هوادار
قویترین مامان دنیا
پاسخ
سلااااااااام.مرسی گلم. ممنون از محبتت
مامانی غزل جون
8 اسفند 92 12:39
وای چند وقت نبودم چقد عکس.... خدا برات نگه هش داره دوست جونی مثل همیشه نازه این موش کوچولوی ما
مامان شایلین
12 اسفند 92 0:50
عزیزم چه عکسهای خوشگلی پسرمون حسابی بزرگ شده ها ، چه گزارش کاملی پریساجون مطمن باش حتما کیان از این نوشته ها حتما خوشش میاد خیلی کامله .پریساجون کجای این شازده به بد غذا میخوره ماشالله قد و وزنش به سنش میخوره! دوست دارم کیان جون بووووووووووووووووووووووووسوس
آتــریـسـا جـون
12 اسفند 92 1:25
ای جان چه نازی تو کیان جون ، چه دندونای نازی داری خاله جون ، البته بزنم به تخته که مامانت نگه که نی نیمون رو چشم کردن پریسا جون ایشالله که سر پای شما بلایی نمیاد
❤طراح دردونـــه تـــم ❤
17 اسفند 92 22:56
سلام عزیزم همون طراح وب نگر هستم طراح قالب قبلیتون عید دیگه نزدیکه برای طراحی ها متنظرتم تا عید 12 روز بیشتر نمونده هاااا.... اینم ادرسم برای سفارش در خدمتم http://testersite.mihanblog.com گفته بودی عکس بالای قالبتو میخوای عوض کنی و تقویم میخواستی....
قویترین مامان دنیا
پاسخ
هنووزم میخوام الان میام پیشت