تولد بابا رضا جووووووووووووووووووونمووووووووووووووون
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام یه سلاااااااااااااااام از سر خوشی و خوشحالی.(خدا رو شکر) بعد از خوب شدن کیان از کرمان اومدیم رفسنجان خونه خودمون. وااااااااااااااااااااااااااااااااای بهشت که میگن همین خونه خودِ آدمه. آرامش آرامش و آرامش. زیباترین تفسیر از خونه خودم همینه. مِستِر کیان دو روز اولی که خونه خودمون بودیم افسرده تشریف داشتن. آقا دلشون برای ارومیه و ارومیه ایها تنگ شده بود. همش دنبالشون میگشت. زهرا زهرا یه لحظه از زبونش نمی اُفتاد. تو تمام مدت این دو روز دو کلمه حرف نزد. اصلا نخندید. اصلا بازی نکرد. به شدت خواب آلوده بود. این عادتش به من رفته. منم وقتی خیلی ناراحت و افسرده باشم خوابم میگیره. کیان نارااااااااا...
نویسنده :
قویترین مامان دنیا
2:40